در جستجوی زمان از دست رفته
وقتی دوست رندی (در معنای حافظی کلمه) داشته باشی که مهریهاش یک جلد کلام الناس مارسل پروست باشد کنجکاو میشوی که حتما «در جستجوی زمان از دست رفته» را بخوانی. ولی در مواجه با حجم چهارهزار صفحه ای ترجمه فارسی این کتاب هفت جلدی به ناچار باید سراغ گزیدهای رفت که نادره مترجمی مثل مهدی سحابی ازین مجموعه انتخاب کرده. برای تنبلهایی که تاب خواندن متن کامل کتاب را ندارند انتخاب گزیدههایی از عین جملات کتاب راهکار عملگرایانهایست. مهدی سحابی در مقدمه این گزیده نوشته: «میگویند کتابخوانها دو دستهاند، آنهایی که جستجو را خواندهاند و آنهایی که نه». سحابی تاریخ نوشتن مقدمه را بیست و هفت خرداد ماه هزار و سیصد و هشتاد و چهار ذکر کرده یعنی دقیقا روزی که دور اول انتخابات ریاستجمهوری نهم برگزار شد، گویی سحابی میدانست از این روز به بعد از دست رفتن زمانها در این ملک شتاب بیشتری خواهد گرفت.
خواندن همین گزیده هم باعث ایجاد ولع برای خواندن متن کامل «در جستجوی زمان از دست رفته» میشود ولی قدرت تنبلی همچنان غالب بر ولع خواندن است، در نهایت با فرافکنی این ولع به کتابی از آلن دوباتن با نام «پروست چگونه میتواند زندگی شما را دگرگون کند» شاید بشود این میل را تسکین داد.
جملاتی از این دو کتاب
- عشق بیماری علاجناپذیری است. عشق رنج مدام است. آنان که عاشقاند و آنها که خوشبختند مشابهتی به هم ندارند. یا باید رنج نکشیدن را انتخاب کرد یا دوست نداشتن را.
- وقتی دچار رنج و تامل هستیم کنجکاویمان کاملتر میشود. رنج میبریم پس فکر میکنیم و چنین میکنیم زیرا فکر کردن کمکمان میکند که رنج کشیدن را در زمینهی مساعد قرار دهیم. افکاری که بدون رنج حاصل شدهاند فاقد منبع مهم انگیزه هستند.
- وقتی واقعا افسرده هستم تنها درمانم این است که دوست بدارم و دوستم بدارند.
- این رنج که عشق ما ربطی به کسی که برش می انگیزد ندارد, رنج سلامت بخشی است.
- میتوانیم برای خود لذت مهربانی, بدون چندان توقعی به دو سره بودنش, عاشق شویم... در عشق پیش از هر چیز به جستجوی لذتی ذهنی ایم.
- از زمانی که عاشق شده بود, چیزها دوباره اندکی از اهمیت و شیرینی گذشته ها را بازیافته بودند, اما فقط آنهایی که پرتو خاطره معشوقه بر آنها می تابید.
- عاشقی نفرینی چون آنهایی است که در قصهها میخوانیم, و علیه اش کاری نمیشود کرد و فقط باید صبر کنی تا افسونش پایان گیرد.