نظریه ساختاربندی گیدنز
از نظر گیدنز، تقسیم بندی اساسی در جامعه شناسی و نظریه اجتماعی همان است که میان دو رویکرد به تحلیل اجتماعی وجود دارد: رویکرد عامل محور و ساختار محور. گیدنز معتقد است که پنداشت جامعه شناسان از عاملیت و ساختار دیدگاه های گسترده تر اجتماعی-تاریخی و تجربی آنان را شکل خواهد داد. (سیدمن، 1387: 190) رابطه ی بین کنش و ساختار، رکن محوری نظریه ی ساخت یابی گیدنز است. او مفهوم «دوگانگی ساختار» را برای بیان نظریه اش بکار می برد، به زعم وی افراد سازنده ی جامعه هستند اما جامعه نیز محدود و مقیدشان می کند. گرچه کنش و ساختار معمولا مفاهیمی متضاد تلقی می شوند اما در وافع دو روی سکه اند و نمی توان آنها را جدا از هم تحلیل کرد. (جلائی پور و محمدی، 1388: 373)
گیدنز ساختار را برحسب قواعد و منابع تعریف می کند.(کرایب، 1388: 143) او معتقد است جامعه شناسی فقط با درنظر گرفتن کردارهای اجتماعی به عنوان موضوع مطالعه می تواند بر دوگانگی سنتی کنش و ساختار فائق آید. این دوگانگی در واقع دووجهی بودن است: یک «چیز» یا یک موضوع مورد مطالعه با دو وجه وجود دارد، بر اساس نظریه ی ساختاربندی، قلمرو پژوهش اساسی علوم اجتماعی نه تجربه ی کنشگر فردی و نه وجود نوعی کلیت اجتماعی، بلکه کردارهای اجتماعی سامان یافته در زمان و مکان است. (همان، 144-145)
به جای فرض رابطه ای تعاملی میان فرد(عاملیت) و جامعه(ساختار اجتماعی)، گیدنز پیشنهاد می کند که عاملیت و ساختار را صرفاً وجوه مختلف کلیه اعمال اجتماعی ببینیم. می توانیم وجوه ساختاری و وجوه مربوط به عامل یا کنشگر کنش بشر را از یکدیگر جدا کنیم، اما این یک تمایز تحلیلی است نه واقعی. نگاه به زندگی بشری به منزلهی فرآیند ساختاربندی به این معنا نیست که امور انسانی همواره در وضعیت تغییر و تحول دائمی به سر می برند. اعمال اجتماعی درون نظامها و نهادهای اجتماعی الگومند میشوند. این الگوهای اجتماعی را میتوان بر مبنای قواعد و سازمانهای منابع و پویشهای قدرت خاص آنها که خصایص ساختاری کلیدی تمامی نظامهای اجتماعی را تشکیل میدهند، تحلیل کرد. گیدنز این مقولههای اصلی-دوگانگی ساختار، قواعد، منابع و نظام های اجتماعی را در قالب نظریهی عمومی اصول ساختاری گونههای مختلف جوامع و پویاییشناسی تغییر اجتماعی در تاریخ جهان شرح میدهد. از نظر گیدنز نکته کلیدی آن است که حیات اجتماعی نه مجموعه ای از کنش های فردی و نه مجموعه ای از ساختارهای اجتماعی است بلکه به مثابه فرآیندی در نظر گرفته شده است که مفهوم کلیدی آن عمل اجتماعی به شمار میاید و دارای دو جنبهی عاملانه و ساختاری است. این رویکرد فرایندوار به زندگی اجتماعی نقشی اساسی در کل نظریهی اجتماعی گیدنز دارد. او میخواهد نگرش فرایندوار به زندگی را جایگزین ارادهگرایی و تعینگرایی ساختاری اکثر جامعهشناسان کند. (سیدمن، 1388: 192)
منابع:
سیدمن، استیون (1388)، کشاکش آرا در جامعهشناسی، ترجمه هادی جلیلی، تهران: نشر نی
جلائیپور، حمیدرضا و محمدی، جمال (1387)، نظریههای متاخر جامعه شناسی، تهران: نشر نی
کرایب یان(1388)، نظریه اجتماعی مدرن از پارسونز تا هابرماس، ترجمه عباس مخبر، تهران: نشر آگه