دریکی از سفرهایم از دانشگاه به خانه سوار اتوبوسی شدم که راننده کرایه ای بیش از نرخ معمول طلب کرد، اعتراض کردم که چرا زیاد میگیرد، پاسخ داد که تایک ماه پیش لاستیک را 60 هزار تومان میخریده و حالا شده 100 هزار تومان و بالاخره باید جبران کند. جواب دادم منم کتاب دویست صفحه ای را میخریدم دوهزارتومان ولی حالا میخرم چهار هزارتومان، فرقی نمیکند کالای موردنیاز هردوی ما گران شده و من هم شرایط مشابه تو را دارم، چرا انتقام گرانی لاستیک را ازمن میگیری؟! مگرمن لاستیک را گران کرده ام، من هم یکی مثل تو. راننده نگاهی به دوروبرش انداخت و سرش را به گوشم نزدیک کرد و آهسته گفت: « میدونی مشکل هردو ما از کجاست؟ شاه توی مدارس پسته و موز به دانش آموزا میداد بعد همین دانش آموزای پسته و موز خورده قودوردولار و انقلاب کردن!!!» [ هرچه فکرکردم معادل مناسبی برای فعل ترکی قودورماخ نیافتم، قودوردولار یعنی ازجا دررفتن، دیوانه وارشدن، مثل اینکه کسی x ترکونده باشه!، بهم پریدن، سرخوشی غیرعادی، تخلیه انرژی هیجانی پس از خوردن].
از نحوه بیان و استدلال راننده به شدت خنده ام گرفت ولی مرد که کاملا جدی بنظر میرسید نگاه غضبناکی به من انداخت و از خیر گرفتن پول بیشتر گذشت و رفت سراغ مسافران دیگر. طبق عادت همیشگی ام که در اتوبوس بانگاه به مناظر به شدت غرق فکر و خیال میشوم فرصت مناسبی شد تا خوب درباره استدلال راننده فکرکنم پس از مدتی به هوش و ذکاوت مرد در دلم احسنت گفتم چراکه نه تنها یکی از نظریات علمی علوم سیاسی و جامعه شناسی انقلاب را بخوبی بومی سازی کرده است! بلکه علاوه برآن یک کار پژوهشی مهم تطبیقی-تاریخی را بدون صرف ذره ای هزینه ی تحقیقاتی انجام داده بود!
جمله آن راننده بیانی عامیانه از نظریه آلکسی دوتوکویل بود ...