ویرگول

جامعه نشینی، جامعه بینی و جامعه شناسی

ویرگول

جامعه نشینی، جامعه بینی و جامعه شناسی

ویرگول

ویرگول برای نرسیدن به نقطه

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

۵ مطلب با موضوع «نقد کارمندی» ثبت شده است

با تصویر و سرنوشت فرهاد اشک میریزم ولی حس بد دولتی بودن بیشتر از مشت گره‌کرده اش، بیشتر از لبان سرخ او، بیشتر از فداکاری او، بیشتر از برادردوستی‌اش، بیشتر از غم پدر و مادرش عذابم می‌دهد. امثال منِ دولتی‌ حق اشک ریختن بر کاری که مسبب‌اش هستند را ندارند.

همین سال گذشته بود که به واسطه دولتی بودن از فساد گسترده‌ای که استاندار سابق آذربایجان‌غربی از همین مرزهای غربی و سهمیه‌های مرزنشینان داشت شنیدم، بعدها پرونده فساد جناب استاندار علنی شد و رسانه‌ها هم از ابعاد سواستفاده محمدعلی سعادت از حقوق دریغ شده نازنینانی چون فرهاد و آزاد نوشتند. سهمیه‌های قانونی حداقلی برای تجارت مرزنشینان تعریف شده ولی متاسفانه همین حداقل‌ها هم در آذربایجان‌غربی مشخص شد به نام فرهادها و آزادها ولی به کام دولت دولتمردانِ همکار من است. همین سال گذشته بود که همکارم گزارش مفصلی درباره لایحه ساماندهی معابر مرزی غیررسمی و اعتصاب یک ماهه سراسری در بانه و مریوان نوشت ولی نشد که منشا اثری شود چرا که امثال محمدعلی سعادت در جای‌جای این نظام رخنه کرده‌اند و هر تغییری در مناسبات تجاری مرزها با جیب آنها گره خورده است.

فساد استاندار سابق آذربایجان‌غربی در سهمیه‌های تجاری مرزنشینان و پیامدها و خطاهای لایحه ساماندهی معابر مرزی غیررسمی فقط دو مورد از اتفاقاتی است که با سرنوشت مستقیم فرهادها و آزادها مرتبط است و منِ دولتی هم علیرغم اطلاع از آنها نتوانسته‌ام تغییری ایجاد کنم. پیش از فرهاد و آزاد صدها هموطن دیگرم در همین کوه‌ها یا به ضرب گلوله همکاران من یا سرما و سوانح دیگر جان خود را به خاطر یک تکه نان فدا کرده بودند اما چون تصویری از آنها منتشر نشده بود، صدای مظلومیت آنها را نشنیده بودم. کردستان سال هاست که در بوران تبعیض و یخبندان نابخردی ها قرار دارد. نوشته بودند برای جستجوی فرهاد جز انگشت شمار نیروی هلال احمر کمکی از سوی ما دولتیان اعزام نشده بود ولی حتما برای خاموش کردن فریاد تظلم خواهی کردستان هزاران نیرو خواهیم فرستاد.

خودم را شریک در ظلمی می‌بینم که بر فرهادها و آزادها می‌رود. فرهاد و آزاد زیر بهمن ناکارآمدی‌ها و نابخردی‌های منِ دولتی جان می‌دهند، فرهاد و آزاد برای یک تکه نان به کوه می‌زنند و من هم برای چند تکه پول همراهِ ظلم‌ها و نابخردی‌های این نظام شده‌ام. کاش من هم به آزادگی آزاد و فرهاد بودم. شرمنده‌ام.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۸ ، ۱۳:۳۲
ویرگول ،،،
[منتشر شده در سایت‌های فرارو، روز نو، دمادم، بازار نیوز و بولتن]

تا پیش از کارمند شدن فکر میکردم ناکارآمدی و فساد شاخصه اصلی بروکراسی ایرانی است ولی تجربه‌ی کارمندی بیانگر آن بود که خودخواهی سازمانی را هم باید به این فهرست افزود.
 صفاتی که نه تنها در سطح ساختاری این نظام بلکه در سطح فردی اعضای آن هم قابل ردیابی است. خودخواهی سازمانی به این معنی که این ساختار به جای آنکه در خدمت جامعه و ایفاگر نقش‌های محول بدان باشد در خدمت خود و منافع متصدیانش است.
 در چارچوب این خودخواهی سازمانی منابع و امکانات سازمان به جای آنکه در خدمت عموم جامعه باشد به مصرف شخصی متصدیان آن می‌رسد. سازمانی که وظیفه‌ی محول‌اش رتق و فتق موضوعی از امور جمعی است، بیش از آنکه دغدغه جمع را داشته باشد در خدمت امیال و منویات کارکنان خود است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۳۶
ویرگول ،،،

در جلسه‌ای دولتی بودم که در میانه‌ی جلسه بلیط‌های جشنواره فیلم فجر را میان حاضرین تقسیم کردند. کلا در این سه سالی که حس بد دولتی بودن را تجربه کرده‌ام هر سال هنگام برگزاری جشنواره موسیقی و فیلم فجر تکاپو و رقابتی در میان کارمندان برای تصاحب بلیط‌های این دو جشنواره شکل می‌گیرد. کارمندانی که مطمئنم اغلب آنها اساسا فرق موسیقی و فیلم خوب را از بد نمی‌دانند و سال به سال هم علاقه‌ای برای رفتن به کنسرت و سینما ندارند ولی مفت بودن این بلیط‌ها باعث می‌شود صندلی‌هایی که علاقه‌مندان واقعی سینما و موسیقی باید روی آن بنشینند به اشغال کارمندان موسیقی‌نفهم و سینمانشناس دربیاید.
رانت بلیط جشنواره موسیقی و فیلم فجر شاید از کوچک‌ترین رانت‌هایی باشد که نصیب وابستگان و جیره‌خواران دولتی می‌شود. هر کارمند ناکارآمد دولتی در ایران در طول دوران کار خود حداقل یک بار از طریق تعاونی‌های مسکن کارکنان اداره‌اش زمین‌ یا خانه‌ای با قیمت‌هایی بسیار کمتر و ویژه دریافت می‌کند که همین یک مورد به تدریج با افزایش قیمت زمین و مسکن در ایران تبدیل به سرمایه‌ای عظیم برای او می‌شود، پدر و مادر کارمند من یکی از همین رانت‌خواران هستند. به تدریج که مساحت شهرها گسترش می‌یابد زمین‌های کشاورزی و روستاهای اطراف به شهر می‌پیوندند و اغلب شرکت‌های تعاونی مسکن کارکنان ادارات دولتی به راحتی می‌توانند مجوز تغییر کاربری این زمین‌ها و تقسیم آن بین کارکنان آن اداره را بگیرند و از این محل رانتی شیرین و عظیم برای کارمندان دولتی فراهم کنند. همین شرکت‌های تعاونی مسکن ادارات دولتی از بزرگ‌ترین زمین‌خواران و نابودگران محیط‌زیست ایران هستند که با استفاده از دولتی بودن خود به راحتی می‌توانند تمام قوانین را دور بزنند.
بیراه نبود که وقتی جنجال املاک واگذار شده در شهرداری تهران شکل گرفت، قالیباف در پاسخ گفت ما به همه‌ی تعاونی‌های مسکن کارکنان دولتی امتیازاتی می‌دهیم و این امر پدیده جدیدی نیست.
توزیع رانت در میان دولتی‌ها یک مورد و دو مورد نیست، برخی در حد املاک شهرداری است و برخی هم در حد بلیط جشنواره فیلم و موسیقی فجر، منطق موجود در هر دوی آنها یکی است و تنها تفاوت در مقیاس آنهاست. رانت‌خواری دولتی‌ها هم از همین مقیاس‌های خرد بلیطی شروع می‌شود و به تدریج به سطحی در اندازه زمین و مسکن می‌رسد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۵ ، ۱۸:۰۱
ویرگول ،،،

[منتشرشده در شبکه مطالعات سیاست‌گذاری عمومی]


در اقتصادی که در آن ورود بانک‌ها به عرصه‌ی بنگاه‌داری و ساخت‌وساز عادی شده، دور از انتظار نیست که حتی دستگاه‌های دولتی هم به این ورطه کشیده شوند. این روند تأسف‌بار حتی به سازمانی بشردوستانه همچون هلال‌احمر هم رسیده و این سازمان با تشکیل شرکتی به نام «شرکت ساختمانی هلال ایرانیان» در زیرمجموعه‌ی «شرکت سرمایه‌گذاری هلال ایران» به عرصه‌ی ساخت‌وساز وارد شده است. مسلماً حضور یک سازمان دولتی آن‌هم سازمانی که وظیفه و مأموریتش امداد به حادثه‌دیدگان و انجام فعالیت‌های انسان‌دوستانه است، در عرصه پاساژسازی پیامدهای مخرب متعددی به‌خصوص در عرصه اجتماعی و سازمانی خواهد داشت.

هلال احمر


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۰۱
ویرگول ،،،

دیروز از مرکزی دولتی سوار آژانس شدم، تا رسیدن به مقصد همسفر راننده ای مهربان و دردمند شدم که همچون بسیاری دیگر از هم وطنانم برای تامین حداقل معاش خانواده اش مشکلات بسیاری داشت ولی برخلاف بسیاری غر نمیزد و فحش نمیداد، فقط درددل میکرد. پیرمرد سیدی بود که چون از مرکزی دولتی مرا سوار کرده بود فکر میکرد کاره ای هستم. خاضعانه و محترمانه مرا به جدش قسم داد که آقای مهندس وضع مملکت را بهتر کنید خیلی تحت فشاریم. پرسید راست می گویند به غیر آن 300 میلیارد و 250 میلیارد کسی پیدا شده که 900 میلیارد خورده؟ خجالت کشیدم بگویم همه این ارقام هزار میلیارد هم کنارشان دارند، اگر هم می گفتم اصلا مگر می توانست حساب کند که  9هزار میلیارد تومان یعنی چقدر؟ 
مرا جزوی از این دولت (حاکمیت) می دانست و به حق از دولتمردش حداقل انتظاراتی هم داشت، هیچ توجیه و پاسخی برایش نداشتم، وقتی از دولت حقوق می گیرم یعنی علاوه بر بودجه اش باید در ناکارآمدی هایش هم شریک شوم، اینکه بگویم این بخش دولت یا فلان وزارتخانه و سازمان به منی که از بودجه دولت سهم می برم مربوط نیست و آنها بخش جداگانه ای هستند چیزی جز بی مسئولیتی و فریبکاری نیست.
وقتی جیره خوار دولت (حاکمیت) شدی و از سودش سهم بردی باید در قبال تمام ناکارآمدی هایش هم سهمی ببری، یا پای بر وجدانت بگذار و بگو به من چه؛ من فقط پاسخگوی مسئولیت محدود خودم به عنوان یک کارمند جز هستم (تازه اگر آنرا هم باشم) و یا جیره خوار دولت (حاکمیت) نباش و نان بازوی خود را بخور.
شاید برخی از دولتی بودن احساس قدرت کنند ولی برای من در این چند ماه اخیر حسی جز شرمندگی نداشته است. شرمندگی در قبال تمام ناکارآمدی های دولتی (حاکمیتی) که حال من بخشی از آن شده ام. هر روز مثل گاو از جلوی هم وطنانم رد می شوم که نالان از ناکارآمدی برخی منصوبان از دورافتاده ترین نقاط کشور آمده اند تا شاید اینجا ناصبان همان ها به دادشان برسند و همتایان من فقط با گرفتن عریضه ای بی فایده آنها را روانه دیارشان می کنند. روزبروز گوشم کمتر به صدای همنوعم حساس می شود که برای عبور از همان اولین گیت امنیتی تودرتو التماس می کند. از هر گیتی که رد می شوم بیشتر از انسانیتم از همنوعم دورتر می شوم. برای عبور از هر گیت باید وجدان، عاطفه، صداقت، اخلاق و دلسوزی ام را تحویل دهم و با غرور، ظاهر رسمی، گفتار اعیانی، خودشیفتگی، ریا و بی تفاوتی وارد شوم. دولتی بودن حس خیلی بدی دارد، ای کاش می شد نباشم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۳ ، ۱۲:۰۹
ویرگول ،،،