ویرگول

جامعه نشینی، جامعه بینی و جامعه شناسی

ویرگول

جامعه نشینی، جامعه بینی و جامعه شناسی

ویرگول

ویرگول برای نرسیدن به نقطه

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اردبیل» ثبت شده است

منتشر شده در انصاف نیوز، پرسون، مرزنیوز، شیوا بیان

چند روز پیش رئیس‌جمهور به استان اردبیل سفر کرد و در نهایت پس از این سفر حدود ۸۰ هزار میلیارد تومان اعتبار برای طرح‌های مختلف این استان تصویب شد؛ اما با اعلام نتایج و تقسیم اعتبارات، آنچه بیش از همه نمایان شد، نه یک شادی عمومی، بلکه موجی از رقابت‌ها و نارضایتی‌های درون استانی بود.

گویی با ورود بودجه، چیزی گران‌بهاتر از استان رخت بربست: «برکت». برکت به معنای همبستگی، اعتماد متقابل و اراده جمعی برای ساختن آینده‌ای مشترک. این مقاله روایتی است از این معادله تلخ که چگونه تمرکز صرف بر «بودجه»، به قیمت از دست رفتن «برکت» تمام شد. البته این تراژدی فقط منحصر به استان اردبیل نیست و سرنوشت مشترک تمام استان‌ها و اغلب سیاست‌گذاری‌ها در نظام حکمرانی کشور است.

پس از پایان سفر رئیس‌جمهور به استان اردبیل صدای اعتراض از مدیران، فعلان سیاسی، رسانه‌ها، شهرستان‌ها، بخش‌ها و حتی ائمه جمعه بلند شد: «سهم ما چه شد؟ چرا فلان بودجه به شهرستان مجاور رفت؟ چرا من به جلسه با رئیس‌جمهور دعوت نشدم و فلانی دعوت شد؟ چرا من در جلسه سخنرانی نکردم و فلانی سخنرانی کرد؟ و… »

این وضعیت، بیش از آنکه یک اختلاف نظر ساده باشد، نمایشی زنده از نظریه «تراژدی منابع مشترک» در یک مقیاس آزمایشگاهی و هشداردهنده است؛ تراژدی‌ای که در استان اردبیل و در تمام استان‌های کشور به شکل یک چرخه بی‌پایان و خودتخریب‌گر درآمده است.

نظریه تراژدی منابع مشترک توضیح می‌دهد که چگونه وقتی یک منبع مشترک و محدود (مانند بودجه عمومی) در دسترس همگان قرار می‌گیرد، هر فرد یا گروه، با دنبال کردن منطقیِ منافع کوتاه‌مدت خود، به بهره‌برداری حداکثری رو می‌آورد. نتیجه جمعی این رفتارهای فردی، تخریب و نابودی آن منبع مشترک برای همگان در بلندمدت است. مانند اتوبانی که با ورود بیش از حد خودروهای شخصی که هرکدام به دنبال سریع‌ترین مسیر برای خود هستند، دچار ترافیک و قفل‌شدگی می‌شود و در نهایت همه را متضرر می‌کند.

ریشه این مجادلات در همان منطقی نهفته است که مسئولان استان در سطح ملی به کار می‌گیرند و این منطق معیوب در چند لایه بازتولید می‌شود. در لایه اول، نخبگان استانی، با اتکا به «سیاست رانتی-منطقه‌ای»، تمام تلاش خود را برای کسب حداکثر بودجه از مرکز به کار می‌گیرند و یک «ما»ی استانی در برابر «دیگران» ملی شکل می‌دهند. در لایه دوم به محض ورود بودجه به استان، آن «ما»ی استانی فرو می‌پاشد. بودجه استانی به یک «منبع مشترک جدید» تبدیل شده و این بار، شهرستان‌های داخل استان رقیب یکدیگر می‌شوند.

در لایه سوم و چهارم این تراژدی تا کوچک‌ترین واحدها ادامه می‌یابد و رقابت بر سر منابع، حتی بین دو بخش، روستا و محله همجوار، شکاف و تنش اجتماعی ایجاد می‌کند.

این وضعیت خودبه‌خود رخ نمی‌دهد، بلکه توسط بازیگرانی تقویت می‌شود که همگی چشم به «بودجه» دوخته‌اند و از «برکت» غافل مانده‌اند. نخبگان سیاسی و مدیریتی، موفقیت خود را در «آوردن» پروژه برای پایگاه رأی خود تعریف می‌کنند.

رسانه‌های محلی نیز به جای ترویج نگاهی یکپارچه، به تریبون منافع منطقه‌ای تبدیل شده و آتش رقابت‌ها را شعله‌ورتر می‌سازند. این چرخه، به‌مرور مطالباتی را در افکار عمومی شکل داده است که توسعه را یک بازی با حاصل جمع صفر می‌پندارند و از مسئولان خود، صرفاً انتظار «سهم‌خواهی» دارند.

بزرگ‌ترین قربانی این تراژدی، همبستگی و سرمایه اجتماعی درون استان است؛ این همان معنای دقیق «رفتن برکت» است. وقتی اعتماد و همکاری از بین برود، حتی بزرگ‌ترین بودجه‌ها نیز به توسعه‌ای پایدار منجر نخواهند شد.

پروژه‌ای که با لابی‌گری و بی‌توجهی به آمایش سرزمین احداث شود، یک دستاورد نیست، بلکه زخمی اجتماعی و زیست‌محیطی است. وقتی هر شهرستان استان، دیگری را رقیب ببیند، امکان هرگونه همکاری برای حل مشکلات بزرگ‌تر مانند بحران آب یا ایجاد یک زنجیره ارزش اقتصادی مشترک از بین می‌رود و استان از درون ضعیف می‌شود.

سفرهای استانی رئیس‌جمهور، آزمون سختی برای انسجام داخلی استان‌ها است و نشان می‌دهد که بزرگ‌ترین مانع توسعه، نه کمبود اعتبار، بلکه فقدان یک «ایده مشترک از آینده استان» است. در غیاب این ایده، رهبران محلی به جای «معماران توسعه استان»، به «کارگزاران منافع شهرستانی» تقلیل یافته‌اند.

گذار از این بن‌بست، نیازمند یک شجاعت استراتژیک برای حرکت از «سیاست توزیع» به «سیاست توسعه» است. آینده استان‌ها نه در راهروهای وزارتخانه‌ها برای گرفتن سهمی بیشتر، که در اتاق‌های گفتگوی داخلی برای تحقق «هدفی مشترک» رقم خواهد خورد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۰۴ ، ۱۸:۲۱
ویرگول ،،،

اصلا فکر نمی‌کردم که با شنیدن خبر مرگ «سلیم» گریه‌ام بگیرد، بعد از مرگش فهمیدم که در ناخودآگاهم بیش از خودآگاهم دوستش داشتم. برای من «سلیم» یکی از نمادهای هویتی اردبیل محسوب می‌شد، پدیده‌ای هم‌ردیف با بقعه شیخ‌صفی، ساوالان و شاید تا حدی علی دایی. «سلیم» برای همه اگر موذن‌زاده بود ولی در نزد همشهری‌هایش این پیرمرد 80 ساله با اسم کوچکش خطاب می‌شد و همین خود بازگوی بخشی از علاقه‌ی اردبیلی‌ها به او بود. در روزگاری که مداحان از تریبون و نفوذشان سواستفاده‌های بسیاری می‌کنند «سلیم» جز برای مرثیه و مولودیه‌خوانی استفاده نکرد. فقط هم روضه نمی‌خواند و اتفاقا اصرار بسیاری هم بر مولودی‌خوانی داشت و جزو اولین مداحانی بود که مولودی‌خوانی هم کرد و همیشه هم تاکید داشت که ائمه فقط برای گریاندن نیستند.

اهل این هم نبود که از دولتمردان امتیازی برای خودش بخواهد ولی بارها از صداوسیما شکوه کرد که در پخش مداحی‌های ترکی تبعیض قائل می‌شود و با پخش مداحی‌های فارسی خاص به ترویج سبک‌های نامناسب مداحی در کشور دامن می‌زند.

جزو معدود مداحانی بود که دستگاه‌های موسیقی ترکی و فارسی را خوب می‌دانست و در قالب آنها مداحی و مولودی می‌خواند. چند سال پیش هم که در عروسی یکی از بستگانش نتوانست جلوی خود را بگیرد! و با شنیدن موسیقی ترکی، میکروفون را از دست خواننده گرفت و «قؤی گولوم گلسین آی ننه، قؤی یاریم گلسین آی ننه» را خواند در اردبیل کسی تعجب نکرد چون سلیم شادی و حزن را در کنار هم لازم می‌دانست، وقتی هم که کلیپ این ترانه‌خوانی سلیم پخش شد همگان به چیره‌دستی او در ترانه‌خوانی ترکی هم واقف شدند و هیچ کس هم ترانه خواندن در مجلس عروسی را عیبی برای سلیم ندانست. در میانه‌ی یکی از مولودی‌خوانی‌هایش وقتی آب جوش ‌خورد در دستگاه سه‌گاه ‌گفت «آی آبش داغ بود دهنم سوخت»‍!. به همان میزان که مرثیه‌هایش سوزناک و برآمده از قلبش بود، مولودی‌هایش هم شاد و آمیخته به شوخی بود.

عضو دیگری از خانواده‌ی ارزشمند موذن‌زاده‌ها رفت ولی شکر که «ودودِ» سلیم زنده است و صدا و منش سلیم‌النفس موذن‌زاده هنوز جاری است. «سلیم» و «رحیم» را به خاطر بسپاریم و «ودود» را قدر بدانیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۵ ، ۲۱:۲۴
ویرگول ،،،