ویرگول

جامعه نشینی، جامعه بینی و جامعه شناسی

ویرگول

جامعه نشینی، جامعه بینی و جامعه شناسی

ویرگول

ویرگول برای نرسیدن به نقطه

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انزوا» ثبت شده است

عشق بهایی دارد که همواره باید بپردازیم و تنهایی بخشی از این بهاست. همه ما که دل در گرو مهر کس یا کسانی داریم، وقتی دیگر آن کس یا کسان نیستند، چه جسماً تنهامان گذاشته باشند و چه از نظر روحی و عاطفی، احساس تنهایی می‌کنیم. البته می‌توانیم خودمان را از چنین گزندی درامان نگاه داریم-بدین ترتیب که هیچ پیوند عاطفی نزدیکی با هیچ کس برقرار نکینم- اما حاصل آن یک جور احساس تنهایی اساسی‌تر و عمیق‌تر است.

تنها بودن به خودی خود نه بار معنایی مثبت دارد، نه بار معنایی منفی. همه چیز بستگی به نحوه تنها بودن دارد. تنها بودن-به حال خود ماندن-موقعیتی است که بهترین لحظات زندگی را شکل می‌دهد، هم بدترین‌هایشان را.

این واقعیتی به رسمیت شناخته شده است که تنهایی مزمن و انفراد اجتماعیِ تجربی با احساس بی‌معنایی در زندگی مرتبط هستند. رابطه شخصی با دیگران نقشی تعیین‌کننده در معنای زندگی افراد دارد. زندگی افرادی که چنین روابطی ندارند از معنی تهی می‌شود. برای اکثر ما ارتباطاتمان با عده‌ای معدود سازنده ی بخش اعظم معنای زندگی‌مان است. این بدان معناست که احساسِ تعلق برای احساس معنا در زندگی امری اساسی است.

احساس تنهایی، حاکی از این است که ما روابط اجتماعی ارضاکننده‌ای نداریم. آنهایی که مرتبا و هر روزه با دوستانشان گرد هم می‌آیند بیشتر از کسانی که غیرمرتب با آنان دیدار می‌کنند در معرض احساسِ تنهایی قرار دارند. شیوع احساس تنهایی میان زنان بیشتر از مردان است. افراد تنها خودمحورتر از دیگران هستند.

احساس تنهایی ربط وثیقی به احساس شرم دارد. برای افراد سخت است اعلام کنند که احساس تنهایی می‌کنند. برای پرهیز از این شرم، فردِ تنها هر قدر هم که احساسِ تنهایی کند ضمن انکارِ احساسِ تنهایی وانمود می کند که زندگی اجتماعی پرشور و نشاطی دارد. تنهایی احساسی است که ما حتی از خودمان هم پنهانش می‌کنیم.

ما نیازمند زیستن در پیوندی ارتباطی با همدیگر هستیم. ما در زندگی نیازمندِ دوستی و عشق هستیم. ما نیاز داریم نگرانِ کسی باشیم و کسی هم نگرانِ ما باشد. وقتی نگرانِ کسی هستیم دنیا برایمان معنا پیدا می‌کند. این نگرانی نسبت به دیگران است که به ما شخصیت می‌دهد. در واقع ما همان نگرانی‌هایمان هستیم. اگر نگران کسی یا چیزی نباشیم هیچ چیز نیستیم. اگر صرفا نگران خودمان باشیم در یک دورِ باطلِ خالی گرفتار می‌آییم. ما نیاز داریم که نیازمندمان باشند. ما نیازمندِ این هستیم که قدرِ کسانی را بدانیم که قدرِ ما را می‌دانند.

کتاب فلسفه تنهایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۸ ، ۱۰:۵۲
ویرگول ،،،