در سه روز گذشته شواهد متعددی برای سقوط هواپیمای اوکراینی توسط پدافند هوایی وجود داشت ولی چنین خطایی آنقدر احمقانه، غیرقابل باور و بهتآور بود که با انکار واقعیت به خود تلقین میکردم؛ فرضیههای دیگر درست است.
فضای همبستگی ملی و انسجام داخلی کمنظیری که بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی به وجود آمده بود به همین راحتی و به همین سرعت نهتنها نابود بلکه تبدیل به شکاف بیشتری شد: نخست با فاجعه مرگ و مصدومیت صدها تشییعکننده شهید قاسم سلیمانی در کرمان به دلیل سومدیریت و ناتوانی برگزارکنندگان مراسم (در آنجا هم سپاه نقش مهمی داشت) و بعد با ساقط کردن هواپیمای مسافربری در تهران توسط پدافند سپاه.
سه روز تمام سپاه میدانست چه کرده ولی با روشهایی احمقانهتر از شلیک اشتباه پدافندش سعی در پنهانکاری و تحریفواقعیت داشت. گویی از بدیهیات فناوری امروز جهان بیاطلاع هستند که فکر میکردند با اینهمه ماهوارههای نظامی و جاسوسی که تمامی موشکها را رصد میکنند میتوانند واقعیت را انکار کنند.
سپاه در تمامی موارد پیشین که موشکی شلیک میشد نظیر پهباد آمریکایی، مقر داعش در سوریه، جلسه اپوزیسیون کرد در عراق، آزمایشهای موشکی و در آخرین مورد پایگاه آمریکا در عراق بلافاصله در مقابل رسانهها رژه و مانور تبلیغاتی میرفت و حتی برخی از اقداماتی که توسط ارتش انجام شده را به نام خود مصادره میکرد ولی اینبار بعد از سه روز سکوت محض و پنهانکاری در نهایت ستاد کل نیروهای مسلح را جلو فرستاد تا آنها این خطای نابخشودنی را اعلام کنند و مستقیما اسمی از سپاه نیاید.
در سه روز گذشته همزمان با زدن هواپیما انواع و اقسام فرماندهان پسا دهه شصت سپاه (توضیح در پست بعدی) در رسانهها مشغول رجزخوانی، سواستفاده و مصادره نام نیک حاج قاسم بودند و با وجودی که میدانستند با هواپیما چه کردهاند اما با وقاحت تمام دم نمیزدند. آمریکا فقط جسم حاج قاسم را زد ولی این فرماندهان پسا دهه شصت (توضیح در پست بعدی) روح قاسم سلیمانی را زدند.
ایران در تمام ایام جنگ هشت ساله با عراق و با وجودی که دقت و توان سامانههای پدافندی و هوایی کشور به مراتب کمتر از الان بود هیچگاه به اشتباه هواپیمای مسافربری را نزد، هرچند هواپیماها و بالگردهای خودی متعددی مورد اصابت قرار گرفتند ولی تفاوت هواپیمای مسافربری و جنگی آنقدر واضح و آشکار است (مخصوصا در جایی نزدیک فرودگاه امام خمینی) که ناشیترین نظامیهای پدافند هوایی هم باید آنرا بدانند.
بعد از سه روز مخفیکاری و بازی کردن با روح و روان یک ملت بیانیههای منتشرشده توسط ستاد کل و حتی رئیسجمهور مناسب نبودند. خطای انسانی را میشود پذیرفت ولی دروغگویی، فریبکاری، پنهانکاری، حق به جانب بودن، توجیه کردن، کتمان حقیقت و ... را نمیشود بخشید.
این مورد را هم باید مصداقی از خودخواهی سازمانیِ آمیخه با جهل دانست که سعی در جعل واقعیت هم داشت. استعفا، اخراج و محاکمه علنی افراد ارشد دخیل در فاجعه کرمان و سقوط هواپیما حداقلیترین تسکین برای یک ملت سوگوار و خشمگین است.
در سالهای اخیر سپاه چنان از دستاوردهای موشکی خود سخن میگفت که گویی تمام هستی و وجودش بسته به آن است. روزگاری قدرت و بنیان سپاه بر حمایت و مقبولیت مردمی بود ولی امروزه فرماندهان دهه نودی (توضیح در پست بعدی) به قدرتِ سلاح و موشک پناه بردهاند. موشکی که امروز مشخص شد همان مردمی را هدف گرفته که روزگاری منبع اصلی قدرت سپاه بودند. تضاد و لجاجت با مردم کشورت و جهان تا کجا؟