ویرگول

جامعه نشینی، جامعه بینی و جامعه شناسی

ویرگول

جامعه نشینی، جامعه بینی و جامعه شناسی

ویرگول

ویرگول برای نرسیدن به نقطه

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

اعتکاف نگاری (۱)

دوشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۸۶، ۰۸:۴۷ ب.ظ

اعتکاف میدان مطالعاتی بود و من محققی که قصد مشاهده مشارکتی را داشتم، تکنیک های مردمنگاری را آنطور که باید نمیدانم و به طور حتم گزارش کاملی نخواهد بود ولی به هرحال تلاشی است برای موضوعی که فکر نکنم تابه حال انسان شناسان و جامعه شناسان بدان پرداخته باشند، در مدت معتکف شدنم هر روز چندبار مشاهداتم را یادداشت میکردم، قصد دارم در یادداشت های بعدی تحلیلی جامعه شناختی از اعتکاف در اردبیل بنویسم فعلا فقط یادداشت های روزانه ام را قرار میدهم.

 ساعت 23 ،جمعه 5 مرداد، 12 رجب

اعتکاف در اردبیل در 6 مسجد برگزار میشود، 3مسجد برای زنان و 3مسجد برای مردان. سالهای قبل اعتکاف تنها در 2 مسجد برگزار میشد یکی زنان و یکی مردان ولی امسال بدلیل استقبال تعداد مساجد افزایش یافته است. مساجد در نقاط مختلف شهر قرار دارند و من در مسجد اعظم(بزرگترین مسجد اردبیل) که سالهای قبل نیز اعتکاف تنها در آنجا برگزار میشد معتکف شدم. ثبت نام از روزهای قبل در سازمان تبلیغات صورت میگرفت. برای ثبت نام 2500 تومان پول میگیرند نمیدانم سالهای قبل نیز بود یا از امسال چنین شده. در مسجد اعظم حدود 450 نفر ثبت نام کرده بودند تا الان 10:30 شب چیزی حدود 100 تا 150 نفر آمده اند و رفته رفته جمعیت ورودی بیشتر میشود. از همین تعداد اکثریت با نوجوانان و جوانان هست و تعداد کمی هم پیرمردان هستند و در نهایت تعداد انگشت شماری میانسالان هستند. مسجد مانند برخی خانه ها دوبلکس! است و یک سوم از مساحت آن در انتهای مسجد مرتفعتر از بقیه است من هم بساطم را روی این سکو پهن کردم که باعث میشود تا به خوبی بتوانم جای جای مسجد را بخوبی ببینم. برخلاف تصورم اکثریت جوانان ظاهری مذهبی و بسیجی ندارند بلکه همان تیپ معمول جوانان اردبیل هستند، جوانان بیشتر بصورت گروهی آمده اند و کمتر تنها نشسته اند، دور هم نشسته اند و خیلی گرم با هم صحبت و شوخی میکنند، بنظرم اکثریت هنوز عبادت و خواندن قرآن را شروع نکرده اند و صحبت را ترجیح میدهند، برخی هم طبق روال این روزهای جامعه با موبایل مشغولند حتی گروهی از جوانانی که ظاهری مذهبی داشتند چند دقیقه ای صدای مداحی از موبایلشان به گوشم میرسید. پشت سرم چند پیرمرد هم با یکدیگرمشغول صحبت اند، پیرمرد دیگری با چند جوان هم صحبت شده و از اصول دین میپرسد تا میزان آگاهی جوان از دینش را بسنجد، جوان هم با طنز و شوخی جواب میدهد و سعی میکند تا از زیر سوالات خودش را رها کند. اندک اندک صدای خنده ها بیشتر میشود صدای آهنگ های موبایل هم و گاهی صدای عطسه ی بلند فردی که شاید عمدی هم باشد باعث خنده ی حاضران میشود. در ورودی مسجد یک کارمند سازمان تبلیغات کار ثبت نام را و دادن ژتون غذا را انجام میدهد و به غیر از او لحظاتی پیش روحانی ای که او هم از کارمندان سازمان بود با صدای بلند از افرادی که فیش نگرفته اند خواست تا ثبت نام کنند، به غیر از این دونفر تا به حال کس دیگری را ندیده ام که امور اجرایی اعتکاف را انجام دهد. اعتکاف بطورشرعی و رسمی! بعد از اذان صبح آغاز خواهد شد.

پیرمرد در پشت سرم خربزه ی مشهد آورده و مشغول پوست کندن آن است. برخی هم شام میخورند، صدای رادیو هم به گوش میرسد ولی نمیتوانم منشااش را پیدا کنم صدا می آید ولی تصویر ندارم! چایی هم مصرف زیادی دارد و خیلی ها با خود فلاکس آورده اند. تعدادی هم مثل من مشغول نوشتن اند.

ساعت 5.30 صبح، شنبه 6 مرداد، 13 رجب

سحری را خورده ایم و نماز صبح را هم به جماعت اقامه کردیم، اذان صبح حوالی ساعت 3 بود. بعد از اذان دیگر زمان اعتکاف شروع شد، فکر کنم در حدود 250 تا 300 نفر باشیم، فضای جلوی مسجد خالیست و مردم بیشتر تمایل دارند تا در انتهای مسجد مستقر بشوند، هرکس پتویی پهن کرده و محدوده ای که پتو اشغال میکند حریم او محسوب میشود آنهایی هم که بصورت گروهی آمده اند هر چند نفر یک یا دو پتو پهن کرده اند. سحری اول را خودمان باید می آوردیم ولی سحری و افطاری را از این به بعد خواهند داد. به هنگام ثبت نام وسایلی که میگفتند بیاوریم عبارت بود از پتو، بالش، قاشق، لیوان، مسواک و خمیردندان،دمپایی ،صابون و حوله.

در پایان نماز دعای ماه رجب را خواندیم و بعد از آن اکثریت خوابیدند، معدود افراد باقیمانده هم باز مشغول صحبت اند، افراد انگشت شماری در حال خواندن قرآن و ادعیه و عبادت هستند، از بیداران جمعی هم با موبایلشان مشغول اند، دیروز حوالی 12 شب بود که رئیس حوزه علمیه اردبیل با 7-8 نفر از طلبه ها به جمع معتکفین پیوستند، طلبه ها کتابهای درسی خود را هم همراه دارند و هرزگاه آنها را میخوانند. از موبایل یکی از معتکفین صدای شکیلا را میشنوم! یکی دیگر "اعترافات" ژان ژاک روسو را میخواند. قبل از آمدن فکر میکردم اعتکاف آداب و فرایض خاصی داشته باشد و باید مدام دعاهای خاصی را خواند چیزی مثل حج تمتع ولی تا به حال که اعمال خاصی ندیده ام اعتکاف ساده تر از آنی بود که در ذهن داشتم.

پس از نماز امام جماعت( همان روحانی سازمان تبلیغات) گفت معتکفین به هیچ وجه نباید از مسجد خارج شوند و حتی در حیاط مسجد هم نباید زیاد توقف کنند و بلافاصله پس از وضو گرفتن و دستشویی به داخل مسجد برگردند، در حین سخن گفتن بود که موبایلش زنگ زد.

از چند ماه پیش که در دانشگاه تصمیم به معتکف شدن گرفته بودم به دنبال چند کتاب با موضوع جامعه شناسی دین بودم تا در روزهای اعتکاف بخوانم، متاسفانه کتابخانه دانشگاه برای تابستان کتاب امانت نداد، خودم از چند سال پیش کتاب "دین و جامعه" مقصود فراستخواه را داشتم و بدنبال موقعیت مناسبی بودم تا آنرا تمام کنم برای این روزها گذاشته بودم ولی وقتی وسایل اعتکاف را جمع میکردم با تعجب دیدم فراموش کرده ام آنرا از بابلسر بیاورم، افسوس. بخش مهمی از اعتکاف را از دست دادم! در نهایت با: "تعریف مجدد دین" و "سرآغاز نواندیشی دینی در اسلام" از مقصود فراستخواه و "ابن خلدون و علوم اجتماعی" سیدجواد طباطبایی که قبل از اعتکاف خواندن آنرا شروع کرده بودم و قرآن، صحیفه سجادیه و گزیده مفاتیح الجنان به اعتکاف پیوستم. امسال نتوانستم کتابهای دلخواهم را به اعتکاف بیاورم انشاالله سالهای بعد. این را هم اضافه کنم که قبل از آوردن این کتابها به اعتکاف فکر میکردم دیدن اینکه کسی کتابی غیر از دعا میخواند احتمالن موجب تعجب و حتی شاید اعتراض دیگر معتکفین شود ولی زهی خیال باطل!

صدای خرخر، مداحی و دعا وآهنگ ها و زنگ های موبایل، صداهای عجیب و غریب پیرمردها و دادوبیدادهای جوانان و خندههای آنها به خاطر این صداها حاکم بر فضای مسجد است.

ساعت 12، شنبه 6مرداد، 13رجب

بعد از نماز و سحری اکثریت تا ساعت10 صبح خواب بودیم، حوالی 10.30 بود که روحانی غیربومی ای که گویا خاص مراسم اعتکاف از طرف سازمان تبلیغات اعزام شده بود با موضوع ولایت و امامت به فارس سخنانی گفت، پس از آن معتکفین کماکان گپ های گروهی اشان را ادامه دادند، سر و صدا بیشتر شده، در مسجد باز است و الان که نزدیک اذان ظهر هست مردم از بیرون مسجد برای اقامه نماز وارد مسجد میشوند، زنان و مردانی هم برای استفاده از سرویس های بهداشتی مسجد وارد حیاط شده اند، خبرنگاران باشگاه خبرنگاران جوان هم اضافه شده اند و مشغول فیلمبرداری و مصاحبه هستند.دانشجویانی را هم میبینم که کتابهای درسی پیام نور را میخوانند، یکی دیگر تست کنکوری میزند اگر اشتباه نکنم کتاب فیزیک است، مجله و جدول هم استفاده خوبی دارد و چند نفری را مشغول کرده، یکی دیگر در حال خطاطی است این خطاط به هنگام اذان ها هم بصورت فردی(یعنی غیر از کسی که پشت میکروفون) اذان میگوید.

جزوه ای به معتکفین داده اند که توضیحاتی در مورد تاریخچه، اهداف،تاثیر و احکام و شرایط اعتکاف است. جمله ای از امام خمینی در تحریرالوسیله را نقل کرده اند : " اعتکاف ماندن در مسجد است و لازم نیست عبادت دیگری غیر از ماندن در مسجد به آن اضافه شود اگرچه احتیاط مستحب است."

خیلی از ابهامات را برای من حل کرد، از سرگرمی ها و رفتارهای معتکفین تعجب میکردم و فکر میکردم در مدت اعتکاف مدام باید در حال عبادت و مناجات بودولی این جزوه مرا از شوک فرهنگی خارج کرد!

مفهوم شوک فرهنگی مرا یاد استادم خوبم دکتر شارع پور انداخت که در کلاس درس مبانی جامعه شناسی از شوک های فرهنگی اش در سفرهای خارج از کشور میگفت الان هم که یاد خاطراتش افتادم همین طور با خودم خنده ام گرفت!

 ساعت 22، شنبه 6 مرداد، 13 رجب

بعد از خواندن نماز ظهر همگان یعنی حدود نود درصد معتکفین خوابیدند، حوالی ساعت 16:30 مراسمی با عنوان عصری با قرآن توسط دارالقرآن سازمان تبلیغات برگزار شد و 2 تن از قاریان آیاتی از قرآن را تلاوت کردند گروهی هم به اجرای تواشیح پرداختند، مجری ابتدا به زبان فارسی صحبت کرد ولی پس از مدتی گفت بنا به سفارش دوستان ادامه برنامه را به زبان ترکی پی میگیریم. پس از عصری با قرآن مداحی به زبان ترکی مولودیه به مناسبت میلاد امام علی خواند، در حین خواندن او گروهی از جوانان در انتهای مسجد با دست زدن او را همراهی کردند که با تذکر مداح و روحانی سازمان تبلیغات مواجه شدند حضار به کارهای آنها میخندیدند و برخی هم زیرلب شکوه میکردند. چندبرگی در مورد اعمال ایام البیض به معتکفین داده شد که شامل نماز و ادعیه خاص این ایام است یعنی همانهایی که انتظار داشتم در همان هنگام ورود بدهند.

حوالی ساعت 20 زمان اذان و افطار بود، پس از اقامه نماز جماعت افطاری پخش شد، معتکفین در صف طولانی و منظمی قرار گرفتند و با دادن ژتون افطاری را که زرشک پلو با مرغ بود دریافت کردند، آب معدنی و چای و پنیر هم داده میشد. برخی خود غذاها و خوردنی های دیگری هم داشتند، خرما، زولبیا، بامیه، میوه، شکلات، بیسکوییت،حبوبات، دوغ، نوشابه و... بعد از خوردن افطار تعداد عبادت کنندگان بیشتر شد و الان یعنی ساعت22 نیمی از جمعیت ایستاده قرآن و دعا میخوانند و نیمی دیگر یا مشغول خواب اند یا صحبت و موبایل یا مطالعه کتاب های دیگر.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۶/۰۵/۲۹
ویرگول ،،،

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی