ویرگول

جامعه نشینی، جامعه بینی و جامعه شناسی

ویرگول

جامعه نشینی، جامعه بینی و جامعه شناسی

ویرگول

ویرگول برای نرسیدن به نقطه

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

طنز ایرانی

دوشنبه, ۲ مهر ۱۳۸۶، ۰۹:۰۴ ب.ظ

چندی پیش به شب شعر طنزی رقته بودم، یکی از شاعران ابتدا شعری خواند و پس از پایان آن گفت شعر دیگری نیز آماده کرده بودم که یکی از شاعران پیش کسوت جمع گفت اگر آنرا نخوانم بهتر است حال می خواستم تا نظر حضار را هم بدانم که بخوانم یا نخوانم؟ حضار رای به خواندن دادن شاعر میانسال گفت این شعر را سال 67 سروده ام و چون بدون غرض است می خوانم... شعر را که خواند معلوم شد در مورد افغان هاست من که به تازگی در یادداشت « دولت در دولت آباد ۱ و ۲» در مورد ظلم به افغان ها در ایران نوشته بودم از تهمت ها و الفاظ شاعر واقعن ناراحت شدم با حرص و جوش تا پایان شعرش گوش دادم. بعد از آن نوبت به مرد جوانی رسید، ابتدا گفت از خانم ها چنانچه ناراحت شوند پیشاپیش معذرت می خواهم،  شعر او هم با عنوان «امان از ذات زنها، ناز دخترها» جنجالی شد. هنوز چند بیتی نخوانده بود که در پشت سرم صدای زنی را شنیدم که زیرلب اعتراض می کرد، لحظه ای بعد فریاد زد بس کن اما صدایش به جلو نمی رسید زنان دیگر را دعوت به ترک مراسم کرد اما اعتنایی نکردندو همچنان ساکت نشستند می گفتند عیب است. در نهایت زن که میانسال و چادری بود به همراه دختر نوجوانی که بنظرم فرزندش بود با اعتراض و فریاد جلسه را ترک کرد، وقتی به جلوی سن رسید خطاب به مرد شاعر فریاد زد که مگر تو را همین زن به دنیا نیاورده خجالت نمی کشی؟ منتظر عکس العمل شاعر نماند و رفت. تعجب کردم که چرا زنی میانسال و چادری تنها اعتراض کننده از میان زنها بود و به خصوص چرا دختران جوان با او همراهی نکردند درحالیکه در همان جمع دخترانی را می شناختم که بارها از حقوق زنان سخن گفته بودند.

 اتفاقات آن شب باعث شد تا سوالی ذهنم را مشغول کند، حد و مرز طنز تا کجاست؟

کاریکاتور روزنامه دانمارکی، کاریکاتور مانا نیستانی در ایران جمعه، کاریکاتور روزنامه ی آزاد در سال های اصلاحات، کاریکاتوری که باعث دومین دوره توقیف شرق شد، طنزهای نودشبی تلویزیون که گاه تمسخر لهجه های اقوام ایرانی تعبیر میشود و گاه بدآموزی، ممنوعیت ترسیم کاریکاتور روحانیون، اس ام اس ها و جوک هایی که جدی ترین و مهم ترین امور کشوری را به طنز می گیرد، برهم خوردن برنامه های حمید ماهی صفت، طنزنویسی های سیاسی و بسیاری موارد دیگر که طنز را به یکی از چالش برانگیزترین مسائل کشور تبدیل کرده است.

در مشروطیت نشریات طنز جایگاه درخوری در پیشبردش داشتند، در سال های قبل از 76 که به سختی می شد انتقادی از حاکمیت کرد گل آقا با کاریکاتورها و مطالبی در چارچوب طنز براحتی می توانست انتقاداتش راعیان کند در حالیکه شاید انتقادی جدی در رسانه های دیگر که حتی گزندگی کمتری هم داشت جایز نبود، حتی امروزه نیز رادیو در برنامه های طنزش گهگاه رویکردی متفاوت با برنامه های جدی تلویزیون در حمایت از عملکرد و گفته های دولت دارد.

ما در گفتگوهای روزانه امان هم اختلافات و درگیری هایمان را با کشاندن آن به طنز براحتی حل می کنیم، وقتی انتقادی از ما می شود با کشاندن قضیه به طنز و خنده می توانیم از ماجرا طفره برویم.

در جمع های خصوصی امان در مورد موضوعاتی جک تعریف می کنیم که حکم تابو را دارند و یا تمسخر آنها گناهی نابخشودنی است اما طنز مسیر سخن گفتن درمورد همه ی آنها را گشوده است.

برخی  گستاخی و گزندگی طنز را ماهیتش می دانند و هرگونه محدوده سازی برایش را نابودی اش می دانند. اختلافاتی در تعریف و چارچوب طنز هست و همان ها که حدی برای همه چیز قایل اند مرزی هم برای طنز تعریف می کنند و چه بسا قانون هم همان کار را بکند.

اما ظرفیت طنز در ایران تا کجاست؟ درگیری ها و چالش هایی که طنز و شوخی همه روزه ایجاد می کند چگونه باید تحلیل شود؟ آیا می توان طنزی داشت که به هیچ کس و هیج جا برنخورد؟ طنز ایرانی چند نفر را می خنداند و چند نفر را می رنجاند؟ طنز همان هست که ما بکار می بریم؟

.؟ .؟ .؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۶/۰۷/۰۲
ویرگول ،،،

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی