نسبت عبدالکریم سروش و ابراهیم تاتلیس
در نمایشگاه کتاب امسال به لطف یکی از دانشجویان ترکیهای دانشگاه تهران گذارم به غرفهی این کشور افتاد، غرفهای که مرا متوجه هویتهای درهم آمیختهام کرد: ایرانی بودنم، ترک بودنم و مسلمان بودنم. (نام این سه را تنها به ترتیب حروف الفبا آورده ام و تقدم و اولویتی بین این سه مدنظر نیست).
در بخش بینالملل نمایشگاه که سفارتخانههای برخی کشورها به معرفی فرهنگ و کشور خویش پرداخته بودند، ترکها مجموعهای وسیع از کتابهایی را به نمایش گذاشته بودند که از اندیشمندان بزرگ ایران به ترکی استانبولی ترجمه کرده بودند و در عین حال کتابهایی که اندیشمندان آنها دربارهی ایران نوشته بودند، بسیاری از کتابهای ابنسینا، ابن عربی، فارابی، ملاصدرا، سهروردی، فردوسی، سعدی، حافظ، صادق هدایت، علی شریعتی، استاد مطهری، علامه طباطبایی، سیدحسین نصر، عبدالکریم سروش، امام خمینی، حسین بشیریه، و ... را به استانبولی ترجمه کرده بودند و حتی کتابهای برخی استادان ایرانی خارج از کشور نظیر فرهاد خسروخاور، میثاق پارسا، فرخنده عظیمی، یرواند آبراهامیان، همایون کاتوزیان، مهرزاد بروجردی و ... دربارهی انقلاب اسلامی ایران و جامعهی کنونی ایران را ترجمه کرده بودند و به گفتهی آن دانشجوی ترکیهای این نوع کتابها در ترکیه بیش از اینی هستند که توانستهاند به نمایشگاه بیاورند.
دیدن کتب لاتینی که شرقشناسان و ایرانشناسان غربی دربارهی ایران نوشته باشند امری عادی است ولی اینکه اندیشمندان ترکیه تا این حد به فرهنگ و جامعهی ایران بپردازند برایم حیرتانگیز بود، قرنهاست که غربیها از موضع فرادستی به بررسی و شناخت جوامع شرقی از جمله ایران و ترکیه میپردازند ولی ترکیهای که روزگاری حال و روزی بهتر از ما نداشت اینک خود را به جایگاهی رسانده که خود به شرقشناسی میپردازد و البته نه به شیوهای که غربیها می پرداختند، ترکهای سنی بسیاری از کتب اندیشمندان مهم ایران حتی درباره مذهب شیعه را ترجمه کردهاند و فارغ از تفاوتهای مذهبی اصل مسلمان بودن را مدنظر قرار دادهاند، آنها در بوق و کرنا نکردهاند که هنر نزد ترک ها است و بس! ، هر آن کس غیر خود را نفی نکردهاند، بلکه سعی در شناخت دیگری داشتهاند، دانشی که روزبروز جایگاه ترکیه را نزد مسلمانان و جهانیان محترمتر و بهتر میکند، آنها کتابهای مهم اندیشمندان گذشته و اکنون ایران را وارد کشور خویش کردهاند و ما هم در این تبادل فرهنگی از آنها ابراهیم تاتلیس، ابرو و ماهسون را اخذ کردهایم!
بسیاری از کتابهای ارزشمند اندیشمندان ایرانی خارج از کشور دربارهی ایران و تشیع که هنوز به فارسی ترجمه نشده، ترکها به ترکی ترجمه کرده بودند و من در حیرت بودم از این فاصلهی عظیمی که بین ما و ترکیه ایجاد شده.
وجود ترکیام احساس غرور میکرد، وجود ایرانیام در حیرت بود و وجود اسلامی ام نیز شادان بود که کشوری مسلمان به این سطح رسیده و فارغ از تفاوتهای مذهبی به شناخت دیگر کشورهای اسلامی و اندیشه های آنها میپردازد.
از آن دانشجوی ترکیهای نام سوسیولوگهای(معادل ترکی-انگیلیسی! جامعه شناسان) مشهور ترکیه را پرسیدم، با خوشحالی چند نفر از آنها را معرفی کرد و گفت دوماهه میتوانی به ترکی استانبولی مسلط شوی و هر کتابی از آنها خواستی ما در اختبارت می گذاریم تا به فارسی ترجمه کنی، واقعاً هم باید زبان ترکی خود را بیش از این تقویت کنم البته بعید میدانم همتش را داشته باشم! ترکها به غیر از ابراهیم تاتلیس و ابرو کسان دیگری هم دارند که جایشان در ایران خالیست.