منش، عمل و میدان بوردیو
بوردیو نیز مانند گیدنز علاقهی اصلی نظری خود را میل به غلبه بر تقسیمبندیهای ذهنیتگرایی و عینیتگرایی، ساختارگرایی و فرهنگگرایی و تقلیلهای اجتماعی خرد و کلان عنوان میکند- بوردیو معتقد است که دوگانه انگاری رویکردهای ساختارمحور و عامل یا کنشمحور بیش از هر چیز دیگری باعث ایجاد شکاف میان جامعهشناسان شده است. هدف بوردیو غلبه بر دوگانهانگاری ساختار و عاملیت از طریق نوعی نظریهی ساختاری است. (سیدمن، 1388: 196)
منش (habitus)
منش به طرحهای تفسیری عمدتاً ناخودآگاه یا به نحو ضمنی بکارگرفته شدهای اشاره دارد که نحوهی کار جهان و نحوهی ارزیابی امور را به ما نشان میدهد و دستورالعملهایی برای کنش ارائه میکند. بوردیو مدعی است که افراد طی اعمالاشان توسط این چارچوبهای کلی تفسیری هدایت میشوند. منش محصول شرایط ساختاری اجتماعی فرد است که در عین اَعمال اجتماعیاش را به شیوهای ساختار میبخشد که شرایط عینی هستی اجتماعی عامل یا کنشگر را بازتولید میکند. (همان، 197)
به زعم بوردیو افراد داری موقعیت ساختاری یا طبقاتی مشترک، تجربههای مشابه و تکرارشوندهای دارند که منش مشترکی ایجاد میکنند که این منش به نوبهی خود به اَعمال اجتماعی آنان ساختار میبخشد، دستورالعملهایی را تنظیم و اعمال کنشگران را محدود میکند اما در عین حال اجازهی نوآوری فردی را هم میدهد. مفهوم منش اساس و شالودهی مفهومی سنتز نظریای است که بوردیو تودین کرده است. منش هم محصول ساختار اجتماعی است و هم مولد ساختار اَعمال اجتماعیای که ساختارهای اجتماعی را بازتولید میکنند؛ هم مفهومی ذهنی است و هم عینی حاوی نقش و نشان ساختار اجتماعی؛ هم مفهومی خرد (در سطح فردی و بین شخصی عمل میکند) و هم کلان (محصول و تولیدکنندهی ساختارهای اجتماعی) است. (همان، 198)
عمل (practice)
اهمیت برنامه بوردیو در تلاش او برای برساختن مدل نظری عمل اجتماعی است، یعنی کاری بیش از بدیهی پنداشتن آنچه مردم در زندگی روزانهی خود انجام میدهند. عمل به مثابه پدیدهای اجتماعی مرئی و عینی، بیرون از زمان/ مکان قابل درک نیست. هر تحلیل کاملی از عمل باید زمانمندی را یکی از خصایص اصلی ماهیت عمل در نظر بگیرد. از نظر بوردیو عمل بصورت آگاهانه یا کاملاً آگاهانه سازماندهی و هماهنگ نمیشود. هیچ چیز تصادفی یا کاملا اتفاقی نیست اما همانطور که هرچیز دیگری می آید، عمل نیز رخ میدهد. چیزی که بوردیو در اینجا سعی در بیان آن را دارد به بهترین نحو در مفاهیم حس عملی یا منطق عملی جمع میآید. هرچند که عمل بنا به تلقی بوردیو از دنیای اجتماعی در اغلب موارد بدون تعمد آگاهانه به اجرا در میآید اما بدون قصد و هدف نیز انجام نمیپذیرد. (جنکینز، 1385: 111)
میدان (field)
بنا به تعریف بوردیو یک میدان عرصه ای اجتماعی است که مبارزهها یا تکاپوها بر سر منابع و منافع معین و دسترسی به آنها در آن صورت میپذیرد. میدانها با اقلامی تعریف و مشخص می شوند که محل منازعه و مبارزه هستند- کلاهای فرهنگی(سبک زندگی)، مسکن، تمایز و تشخص فرهنگی (تحصیل)، اشتغال، زمین، قدرت (سیاست)، طبقهی اجتماعی، منزلت یا هر چیز دیگری- و ممکن است به درجات متفاوتی خاص و انضمامی باشند. هر میدان، به دلیل محتوای تعریفکنندهی خود منطق متفوتی و ساختار ضرورت بدیهی انگاشتهی متفوتی دارد که هم محصول و هم تولیدکنندهی منشی است که مختص و در خور آن میدان است. اندیشیدن بر اساس مفهوم میدان به معنای تشخیص و تصدیق محوریت روابط اجتماعی برای تحلیل اجتماعی است. میدان نظام ساختیافتهی موقعیتهایی است - که توسط افراد یا نهادها اشغال می شود- که ماهیت آن تعریفکنندهی وضعیت برای دارندگان این موقعیتهاست. میدان همچنین نظام نیرورهایی است که بین این موقعیتها وجود دارد؛ یک میدان از درون بر اساس روابط قدرت ساخت مییابد. موقعیت های یک میدان از درون با یکدیگر روابط سلطه، متابعت یا هم ارزی (همگونی) برقرار می کنند که به دلیل دسترسی هریک از آنها به کالاها یا منابعی (سرمایه) است که در این میدان محل نزاع است. این کالاها را میتوان اصولاً به چهار مقوله تکیک کرد: سرمایه اقتصادی، سرمایهی اجتماعی (انواع گوناگون روابط ارزشمند با دیگران مهم)، سرمایهی فرهنگی (انواع و اقسام معرفت مشروع) و سرمایهی نمادین (پرستیژ و افتخار اجتماعی). میدان بنا به تعریف میدان مبارزه است که در آن استراتژی های عاملان به حفاظت یا بهبود موقعیت های خویش به لحاظ سرمایهی تعریف کنندهی ایم میدان مربوط میشود. (همان، 137)
منابع:
سیدمن، استیون (1388)، کشاکش آرا در جامعهشناسی، ترجمه هادی جلیلی، تهران: نشر نی
جنکینز، ریچارد(1385)، پییر بوردیو، ترجمهی لیلا جوافشانی و حسن چاوشیان، تهران: نشر نی
واقعا ممنون