تلخیص کتاب درآمدی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران
مشخصات کتاب:
درآمدی بر تاریخ اندیشهی سیاسی در ایران، سیدجواد طباطبایی، انتشارات کویر، تهران، چاپ چهارم، 1387
اندیشه سیاسی بخشی مهم در تاریخ عمومی اندیشه در ایران و از بسیاری جهات ناشناختهترین فصل آن در دوره اسلامی ایران است، هنوز بسیاری از منابع تاریخ اندیشه در ایرن به چاپ یا به چاپ انتقادی نرسیده است.
تاریخ اندیشه در ایران دو دورهی باستان و اسلامی را گذرانده است، در دورهی اسلامی در نخستین سده های تاریخ اندیشه سیاسی زبان رسمی عربی بود اما با تدوین مبنای نظری اندیشه ایرانشهری، فارسی جانشین عربی شد. پیش از تدوین علم کلام سیاستنامهنویسی به عنوان مهمترین جریان اندیشه ایرانشهری مقامی مهم در نخستین قرون دوره اسلامی پیدا کرده بود.
از آغاز دوره سالامی سه جریان در قلمرو اندیشه سیاسی پدیدار شد که به ویژه جریان سیاستنامه نویسی به عنوان ادامهی اندیشهی سیاسی ایرانشهری، نسبتی با شریعت اسلامی به گونه ای که در نظریه های آرمانی خلافت تدوین شده است، نداشت. پس از فتح ایران بدست مسلمانان در زمان سلسله ی ساسانی بحث اندیشه ی سیاسی در ایران با اندیشهی سیاسی جهان اسلام نیز گره خورد. از دیدگاه تاریخ اندیشهی سیاسی مهم ترین بحث در جهان اسلام بحث جانشینی پیامبر(ص) بود. در نخستین سده های اسلامی، اهل سنت و جماعت بر پایه ی آنچه در منابع اصلی یعنی کتاب و سنت دربارهی شیوه ی اداره ی سیاسی جامعه آمده بود نتوانستند نظریه ی منسجمی درباره ی خلافت تدوین کنند.
ابهام سرشت ریاست و شیوه های انتخاب امام در میان اهل سنت تا جایی بود که انتخاب هیچ یک از چهار خلیفه ای که راشدین خوانده شده اند، به یک صورت انجام نشد: ابوبکر با کاردانی و موقع شناسی عمر انتخاب شد، اما ابوبکر عمر را به عنوان جانشین خود تعیین کرد، انتخاب عثمان یکی از عمده ترین ضعف های نظریه ی خلافت در میان اهل سنت بود و بدین سان نخستین رخنه در ارکان وحدت کلمهی مسلمانان افتاد، اما علی بی ابیطالب با اکراهی که از پذیرفتن قدرت داشت به اصرار مردم به ریاست تن در داد.
امامت در تلقی شیعیان از چنان مرتبه ای برخوردار است که آن را از اصول دین می دانند. در حالیکه شیعیان منظور از امام را به ویژه در دوره ی غیبت اعتقاد به ولایت واپیسن امام شیعیان میدانند، اهل سنت و جماعت هرکسی را که ریاست جامعه بر عهده ی او باشد، امام زمان و اطاعت از او را واجب میدانند. بحث دربارهی ریاست امت در نزد نویسندگان اهل سنت و جماعت که خلافت را یگانه صورت جانشینی پیامبر اسلام می دانستند، با تکیه بر برخی آیه های قرآنی و چندحدیثی که دربارهی اطاعت از ولی امر وارد شده بود، به صورت نظریهی خلافت ادامه پیدا کرد. این نکته از دیدگاه تاریخ اندیشهی سیاسی در دورهی اسلامی جالب توجه است که اگرچه از زمان رحلت پیامبر اسلام در میان اکثریت امت، اجماعی دربارهی نهاد خلافت به وجود آمد اما تدوین نظریهای برای آن بسیار به تاخیر افتاد. ابوالحسن ماوردی در دوران القادر بالله رساله ای در دفاع از خلافت و برای احیای آن نوشت چرا که آل بویه خلافت را بسیار تضعیف کرده بود.
برخلاف اهل سنت که خلفای وقت را میپذیرفتند، شیعیان خلافت را نوعی امامت جور و ریاست غاصبانه میدانستند، شیعیان به امامت اعتقاد داشتند اگرچه امامان نتوانستند ریاست خود را اعمال نمایند. تا آغاز غیبت کبری که واپسین نایب امام آغاز آن دوره را به نیابت از امام اعلام کرد، شیعیان جز در دوره های کوتاهی به تقیه عمل کردند. تا آغاز غیبت کبری که امامان در میان امت حضور داشتند شیعیان نیازی به نظریهپردازی سیاسی در باب حکومت و قدرت نمیدیدند.
ایران که زیرسلطهی خلفای مسلمان قرار گرفته بود برای خود تاریخ اندیشهی سیاسی متفاوتی داشت، نظریهی شاهی ایرانی که سلطنت شاه دارای فره ایزدی بود با اشاره هایی که در کتاب و سنت آمده بود، سازگار نبود.
دو سده نخست دورهی اسلامی ایران به سکوتی سپری شد که آبستن دگرگونیهای بنیادین در تاریخ فرهنگ و تمدن ایرانی بود. در این دو سده، زبان فارسی در صورتی نو، تجدید و به زبان ملی ایرانیان تبدیل شد. با برآمدن خاندان های ایرانی زبان ملی به تدریج به زبان دربار تبدیل شد و شالودهی استقلال ملی ایران فراهم آمد. علاوه بر انتقال منابع ادب فارسی به دورهی اسلامی، در سدهی دوم به تدریج مجموعه ای از نوشته های یونانی نیز به زبان عربی ترجمه شد. بدین سان در نخستین سده های دوره اسلامی سه گروه از منابع دربارهی اخلاق و سیاست در دسترس اهل نظر قرار گرفت. 1)کتاب و سنت و نیز مباحثی که با رحلت پیامبر اسلام درباره ی جانشینی او درگرفته بود. 2)منابع ایرانی بازمانده از شاهنشاهی ساسانی که برخی از آنها به زبان عربی ترجمه شده بود اما بسیاری از آن رساله ها همچنان به زبان پهلوی باقی مانده بود. 3)منابع یونانی اعم از ترجمهی نوشته های اصلی فیلسوفان یونانی و شرح هایی که در دورهی یونانی مآبی و مسیحی بر آن رساله ها نوشته شده بود. بدین ترتیب اهل نظر بر پایهی این منابع سهگانه سه نوع از تامل در اندیشهی سیاسی و اخلاق را بسط دادند که به ترتیب میتوان آنها را شریعتنامه، سیاستنامه و فلسفهی سیاسی خواند.
سیاستنامه ها بر پایهی منابع دوره ساسانی نوشته شده اند، موضوع تامل در آنها قدرت سیاسی است و هر بحثی با توجه به منطق حفظ قدرت و الزامات آن صورت میگیرد. شریعتنامهها، نوشته های شرعی دربارهی سیاست هستند که در آنها هر بحثی با توجه به ضرورت های اجرای شریعت صورت می گیرد. فلسفهی سیاسی در تمدن اسلامی نیز بسط فلسفه ی در دوره ی اسلامی است که بر پایه ی تفسیری از رساله هایی از افلاطون و ارسطو و شرح هایی که بر رساله های آنان در دسترس بود، تاسیس شده است.
نظام های گفتار سیاسی در ایران دورهی اسلامی را می توان به لحاظ نسبت آن با مبنای نظری- یعنی سه مبنای فقهی- کلامی، اندیشهی ایرانشهری و فلسفهی یونانی مورد بررسی قرار داد و سه نظام گفتار سیاسی را از یکدیگر تمییز داد.
پژوهش دربارهی تاریخ اندیشهی سیاسی ناظر بر نسبت اندیشه با دوران تاریخی است. میتوان گفت که اندیشهی سیاسی دورهی اسلامی ایران، حتی آنجا که مفرداتی از مباحث شرعی را وام میگیرد، در استقلال آن از نظام گفتاری شریعتنامههای اسلامی تدوین شده است.
فارابی نخستین فیلسوف دورهی اسلامی و به تعبیر برخی موسس فلسفهی اسلامی بود. فارابی توجه ویژه ای به جنبههای اخلاقی و سیاسی داشت و از آنجا که فیلسوفانی که پس از او آمدند، توجه چندانی به فلسفهی سیاسی نداشتند، فارابی را میتوان نخستین و واپسین فیلسوف دورهی اسلامی خواند.
فارابی در رسالهی آرا اهل مدینه فاضله نخست مباحث مربوط به وجود برای و کیفیت صدور موجودات از او را مطرح می کند و آنگاه بحثی مبسوط دربارهی جایگاه انسان و نفس انسانی و قوای آن در مجموع عالم هستی میآورد و سرانجام بر پایهی این مقدمات بحث از سعادت انسانی و نیاز انسان به تعاون و اجتماع را مطرح میکند. فلسفه فارابی مانند فلسفهی افلاطون بالذات سیاسی است زیرا سیاست در فلسفهی او امری بالعرض نیست.
سیاستنامهها مهمترین منبع اندیشه سیاسی در ایران دورهی اسلامی هستند و نویسندگان آنها که برخی از آنان مانند عنصرالمعالی، امیر یا مانند خواجه نظام الملک وزیر بودند با قتدای به روش های باستانی و شیوهی ایرانشهری به تامل دربارهی قدرت پرداختند.
موضوع اندیشهی سیاسی به دست آوردن و حفظ قدرت سیاسی است و از این رو سیاستنامه با بحثی دربارهی قدرت سیاسی و راه های اِعمال آن آغاز می شود. سیاستنامه نویسان قدرت سیاسی را در تنش و تعارض دائمی آن با ضدقدرت یا بهتر بگوییم قدرتی مورد بحث قرار میدهند که به عنوان قدرت جانشین عمل میکند. قدرت سیاسی در تعارض با ضدقدرت فهمیده میشود و تنها در پرتو چنین درکی از قدرت است که می توان شرایط امکان حفظ و استمرار قدرت سیاسی را مطرح کرد.
با "تجربیات انقلابی موزامبیک" به روزم.
لطفا نظر فراموش نشود.
یاعلی