ما ماهی قرمز نمی خریم
شما را به خدا سوگند میدهم بس کنید این ادعای اشرف مخلوقات بودنتان را! کجا خدا گفته شما اشرف مخلوقات باشید تا جنگلها را نابود سازید؛ تا رودخانهها را آلوده سازید؛ دریاچهها را بخشکانید؛ نسل جانوران را منقرض سازید؛ و باقیمانده آنها را، برای لذت خودتان، تنها و تنها برای لذت خودتان، اسیر سازید؟ کی گفته قناری کوچک درون قفس، «مستانه» میخواند؟ کی گفته طوطی درون قفس، «شکرسخن» است؟ کی گفته ماهی را اگر از تنگ آب بیرون بیاوری، میمیرد؟ اصلا کی به شما اجازه داده ماهی را درون تنگی بیندازی که حالا اگر بیرونش بیاوری، خواهد مرد؟ متنفرم از آنها که پرندگان را در قفس، زندانی تکبر خودشان کردهاند. و تلاش ماهیها را برای بیرون آمدن از تُنگ کوچک تنهاییشان، با ولع تمام به نظاره مینشینند. تاکنون شده یکبار خودتان را به جای این جانداران مادر مرده قرار بدهید؟ ببینید چه لذتی دارد اینکه همه عمرت را در زندانی باشی که حتی گاهی نمیتوانی بالهایت را بهطور کامل در آن بگشایی؟ و اینکه خوراکت تنها محدود به یک نوع (ارزن یا گندم یا هر کوفت و زهرمار دیگری) باشد؟ و از دیدن گروههای هم نوعات محروم شوی؟ و آرزوی داشتن جفت را به گور ببری؟ یا دستبالا اگر جفتی داشته باشی، همانی است که عدهای انساننما برایت با هزار منت آوردهاند و تو باید برای همین هم خدا را سپاس بگویی؟
اکنون، سومین سال است که درباره سنت جدید و غیرایرانی ماهی قرمز روی سفره هفتسین در وبلاگم مینویسم. نزدیک دو ماه است که دارم تلاش میکنم یک سازمان مردمنهاد (NGO) را در شهر نور به ثبت برسانم. دچار دستگاه بیسر و ته بوروکراسی ایرانی شدهام. ثبتنام تنها از طریق سایت وزارت کشور امکانپذیر است. سایت هم در مرحله آزمایش بوده و هر چقدر هم جان بکنی، نمیشود ثبتنام کرد. جالب آنکه مسئول این سازمانها در اداره مربوطه، خودش هم نمیتواند وارد سایت شود؛ اما تنها راهش همین است! میخواستم این برنامه آگاهیرسانی درباره نادرست بودن خرید ماهی قرمز برای سفره عید را از طریق گروهی که تشکیل دادهام پیگیری کنم؛ اما گویا امسال هم من ماندهام و همین وبلاگ. و البته امیدی که به شما خوانندگان دارم. بهویژه آنهایی که خودشان هم وبلاگ دارند. خواهش میکنم در وبلاگهایتان، در صفحات فیسبوکتان، در پیامکهایتان، در گفتگو با دوستانتان، و در هر جا و هر زمان که میتوانید، در اینباره آگاهیرسانی کنید. آگاهیرسانی کنید که ماهیها هم حق زنده ماندن دارند؛ که ماهیها هم حق «آزادانه» زیستن دارند؛ که این موجودات هم حساساند. بهگونهای که «با سر و صداهای ناگهانی و ضربات و تکانهای زیاد ممکن است ماهیها سکته نمایند و از بین بروند؛ بدنشان نیز به آفتاب حساس است و با آفتابی که از پنجره میتابد، ممکن است بدن ماهی آسیب دیده و بسوزد» (1) که این سنت ماهی سفره هفتسین، وارداتی است از فرهنگ چینی؛ آن هم به نادرست. «۸۰ سال پیش به همراه ورود چای به ایران، ماهی قرمز نیز که سمبل عید چینی است به سفرههای هفتسین مراسم عید نوروز ما وارد شد؛ غافل از اینکه در عید چینی ماهی قرمز را رها میکنند تا زندگی جریان یابد و ما ماهی قرمز را اسیر تنگ بلورین میکنیم تا همزمان با رشد سبزههای سفرههایمان و باروری زمین هر روز او را به مرگ نزدیک و نزدیکتر کنیم .جالب است بدانید در هیچ کدام از مراسم سنتیمان درباره نوروز، ماهی قرمز جایگاهی ندارد. در میان رسوم زرتشتی در سفره عید، انار به نشانه باروری و عشق و یا سیب سرخ درون ظرف آب مقدس رها میشود تا عشق و باروری همچنان پاینده بماند. اگر ایرانیها میدانستند که ماهی قرمز هیچ ریشه تاریخی در سفره هفت سین ندارد، به جای پرداخت برای خرید و قتل ماهیهای قرمز به بهانه عید، سیب قرمز یا انار را در آب رها میکردند که ریشه در تاریخ این دیار دارد. هر سال ایام عید ۵ میلیون قطعه ماهی میمیرند. ۵ میلیون قطعه ماهی قرمز به خاطر رنگ و لعاب سفره هفتسین، به خاطر هیچ. و عجیب نیست اگر بدانیم در صورتی که ایرانیها از خرید ماهی قرمز منصرف شوند، این تجارت سیاه روزی پایان خواهد یافت. عجیب نیست اگر باور کنیم سیب سرخ یا انار همان سرخی هفتسین ایرانی است که ریشه در تاریخ چند هزار ساله سنت ما دارد. عجیب نیست اگر تابلوی معروف هفتسین کمالالملک را در کاخ گلستان به تماشا بنشینیم و ببینیم که او نیز ماهی قرمز را میان سفره هفتسینش طراحی و نقاشی نکرده است» (2)
واقعا عاجزانه از تک تک شما میخواهم ابتدا خوب به این نوشته، و به عاقبت این 5 میلیون قطعه ماهی که میتوانستند در آبهای آزاد برای خودشان، بین 25 تا 40 سال زیستن را تجربه کنند بیندیشید. و به فریبهایی که خودمان را دچارش کردهایم؛ که «اگه آبش رو مرتب تمیز نگه داری، زنده میمونه»، «بعد از سیزده به در، توی رودخونه رهاش میکنم» یا «میذاریمش توی حوض» یا... . پاسخ جملات اول و سوم را که در بالا نوشتهام؛ اما بیتردید آنها که ماهیهای قرمز را در رودخانهها و دریاچهها رها میکنند، هیچ آگاهیای درباره زیانهای این کار و بر هم خوردن زیستبوم جانوری ندارند. که این ماهیهای قرمز در محیطهای غیربومی در اثر خوردن تخم ماهیهای دیگر و همچنین جفتگیری با آنها، زیستبوم را به هم میریزند (3)، و نیز قارچهای روی بدن این ماهی، باعث بیماری سایر ماهیها میشود (4) و چندین و چند اثر ویرانگر دیگر.
همین حالا گوشیتان را بردارید؛ و در کنار آن دهها و شاید صدها پیامکی که هر روز میفرستید، از همه دوستان و آشنایانتان بخواهید که ماهی قرمز نخرند. اگر بخواهیم، میتوانیم با یاری یکدیگر، موجی به راه بیندازیم. بیتردید نمیتوانیم امسال یا سال دیگر جلوی این تجارت سیاه را بگیریم. اما میتوانیم اثری قابل توجه در کاهش این عمل غیرانسانی بگذاریم. اگر در وبلاگتان این نوشته یا نوشتهای شبیه این را گذاشتید، به جمع ما بپیوندید. حتما اطلاعرسانی کنید تا شما را نیز به جمع مخالفان این عمل غیرانسانی بیفزاییم. این کار را نه برای شهرت وبلاگ شما، بلکه برای نشان دادن کثرت کسانی که هنوز به انسانیت پایبندند انجام میدهیم. نکته مهمتر اینکه دیگران را هم تشویق کنیم که این آگاهی رسانی را از طریق وبلاگ، ایمیل یا پیامک انجام دهند. چطور دلمان میآید سال نو را در کنار سفرهای آغاز کنیم که زندانیای دَم مرگ را در چنگال خود دارد؟ زندان، زندان است؛ چه فرقی میکند اسمش اوین باشد، یا کهریزک، یا تنگ شیشهای؟ یا قفس؟
--------------------------
پینوشت:
(1) http://fum-mohitzist86.blogfa.com/post-160.aspx
(3) و http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1262532
ماهی نماد ماه اسفند (حوت) است و قرمزی آن, نماد شادمانی آمدن بهار. می دانید که لباس سنتی شادمانی و عروسی و رقص در شرق, قرمز است. به جای حذف این سنت شادی آور که بچه ها نیز آن را دوست دارند پیشنهاد می کنم هر سال ماهی هایتان را در یکی از حوض های عمومی رها کنید. من در سال های گذشته ماهی هایمان را در حوض کتابخانه ملی (میرداماد), مسجد جامع زنجان و امسال در حوض محل کارم رها کردم. هم شادی آور بود و هم ماهی ها سال ها است در آنجا دوام آورده اند. کسان دیگری که ماهی هایشان را در حوض ها می انداختند این را به من آموختند