آشوبِ آشور
پدربزرگ پدریام شیلاتی بود و به واسطه شغلش سالها ساکن آشوراده. پدرم و تمام عموها و عمههایم کودکی تا جوانی خود را در این جزیره گذراندهاند و تا اواخر دهه شصت که بالا آمدن سطح دریای خزر باعث زیر آب رفتن خانههای ساکنین آشوراده شد در این جزیره ساکن بودند. اغلب ساکنین آشوراده مهاجرینی از آذربایجان بودند که اشتغال در صنایع شیلات آشوراده آنها را رهسپار این جزیره کرده بود. خود ترکمنهای بومی در آشوراده اندک بودند و این جزیره با جمعیت غالب مهاجرش چیزی شبیه استرالیا و آمریکا شده بود!! که مهاجران بیش از مردم بومی در شکلگیری هویت اجتماعی آن نقش داشتند.
هرچند خودم هیچگاه ساکن آشوراده نبودم ولی در تمامی این سالها در خانواده پدری شنونده خاطرات و بیننده عکسهای ساکنین آشوراده بودم، آشوریها کانال تلگرامی و پیج اینستاگرامی هم دارند که هنوز بازنمای اخبار جدید و خاطرات قدیم این جزیره است. در تمام این سالها روایتهایی که از ساکنین قدیمی آشور میشنیدم شبیه حس و حالی که افراد معمولا هنگام سخن گفتن از زادگاهشان دارند نبود. همه به زادگاهشان تعلق خاطر و دلبستگی دارند ولی آشوریها به نوعی درباره جزیره سخن میگویند که کمتر در صحبتهای دیگران درباره زادگاهشان شنیده ام. حس مکان آشوری ها بسیار فراتر از حس مکانی است که اغلب افراد به دیار خود دارند البته بیراه هم نیست که اینقدر آشور برای آنها با سایر زادگاهها متفاوت است، شبهجزیره بودن آشوراده و احاطه شدن سه سوی آن توسط دریای خزر باعث شده بود اقلیم و ساختار محیطی آن متفاوت با سایر سکونتگاهها باشد. اشتغال اکثریت کامل ساکنین آشور در صنایع وابسته به شیلات هم باعث شده بود علاوه بر همسایگی؛ همکار بودن هم باعث تقریب بیشتر ساکنین به یکدیگر شود. اما بیشتر از همه اینها فکر میکنم آنچه باعث شده حس آشور اینقدر برای ساکنین قدیمیاش متفاوت از حس مشابه افراد به زادگاهشان باشد در فراق تراژیکی باشد که بین آنها و جزیره اتفاق افتاد. هرقدر که سطح آب دریای خزر بالاتر میآمد آشوریها از جزیره دورتر میشدند، خزر که روزگاری عامل جذب مهاجران آشور شده بود یکبار دیگر هم آنان را به مهاجرت واداشت، گویی که مهاجرت با سرنوشت آشوریها گره خورده است. بعد از گذشت حدود سی سال هنوز حسرت جزیره در دل ساکنین قدیمش، جدید است.
مهاجر بودن اغلب ساکنین آشور از دیگر دلایلی است که ساختار اجتماعی و جمعیتی متمایزی در این جزیره ساخته بود. مهاجرینی از آذربایجان، گیلان و مازندران که ساکن خاک ترکمنصحرا شده بودند. هرچند ساکنین آشوراده هر کدام مهاجری از گوشهای از ایران بودند ولی در نهایت نمیشد آنها را کاملا ترک، گیلکی، مازنی و ترکمن نامید. هرچند این مهاجرین اغلب عناصر فرهنگی و از جمله زبان زادگاه مبدا خود را داشتند ولی در نهایت بعد از سکونت در جزیره هویت و فرهنگ جدیدی ساخته بودند که باید آنرا «آشوری» نامید.
بنیان مهاجرت بر یافتن و ساختن زیستی بهتر از آنی است که در مبدا وجود دارد، مهاجران آشوری برای جستن این زندگی موعود بود که از روستاهایشان به آشور پناه بردند، چند دهه هم مهمان جزیره بودند ولی بختشان دولت مستعجل بود و هجران سرنوشت این مهاجران شد. آشوریهایی که من الان میشناسم همگی از نظر مظاهر مادی زندگی در حال حاضر به مراتب بهتر از آنی هستند که در زمان اقامت در آشور بودند، حتی میشود گفت در صورت تداوم سکونت در آشور داشتههای مادی زندگیشان کمتر از اینی میشد که الان دارند ولی همچنان در جمعهای خودشان درباره آرامش خاطر و عناصر غیرمادی آشور به گونهای صحبت میکنند که شنونده میپندارد نه درباره بخشی از ایران بلکه گویی درباره کیفیت زندگیای در حد جزیره استرالیا و آمریکا سخن میگویند!
روزگاری شکوه صنعت شیلات شمال ایران بود که علت موجده و مبقیه حیات اجتماعی آشور محسوب میشد، همزمان با زوال شیلات شمال ایران بود که اجتماع آشور هم رونق پیشین خود را از دست داد. هرچند دیگر شیلات شمال ابهت سالهای دور را ندارد و امیدی هم به احیای آن نیست ولی این روزها تلاشها و طرحهایی برای بازگشت جمعیت انسانی به آشور از طریق گردشگری مطرح است. فعالین محیطزیست سراسر کشور مخالف جدی این طرحاند ولی سازمانهای دولتی استان گلستان اصرار بر ایجاد محوطه گردشگری در آشوراده دارند. در این کشاکش، ساکنین قدیمی آشور هم که تاکنون بیشتر علایق غیرمادی به جزیره در سخنانشان جاری بود به تدریج نگاه مادی به آشور هم پیدا میکنند و در صدد هستند زمینهای پیشین خود در این جزیره را بازپس گیرند. پایان این کشاکش در حال حاضر مشخص نیست ولی آنچه فعلا قطعی است عقبنشینی خاطرات غیرمادی پیشین و پیشروی امیال مادی ساکنین قدیمی این جزیره است. نمود بارز این تغییر هم پررنگ بودن مباحث مربوط به بازپسگیری زمینها و حق و حقوق ساکنین قدیم آشور در گردهمایی 10 آبان آنها بود که صراحتا و بارها از عواید مادی طرح گردشگری آشوراده برای ساکنین قدیمی سخن به میان آمد. هرچند هدف اعلامی و اصلی این گردهمایی سالانه تجدید خاطرات و تازه کردن پیوندهای قدیمی است ولی هر سال ابعاد مادی و سودنگرانه در آن بیشتر از قبل میشود. طرح گردشگری آشور نهتنها محیط زیست ارزشمند آن را نابود خواهد کرد بلکه خاطرات انسانی و روابط دوستانه فعلی ساکنین قدیمی آن را هم به چالش خواهد کشید. ساکنین قدیمی آشور اگر میخواهند همچنان در خاطرات بین نسلی آنها جزیرهای اسطورهای و بهشتگونه روایت کنند؛ نه جزو حامیان طرح گردشگری آشور بلکه باید در صف مخالفان این طرح بایستند و با تمام توان برای حفظ یکی از معدود نقاط مصون از نابخردیهای آدمی تلاش کنند. آرامش آشور را آشوب نکنیم.