ویرگول

جامعه نشینی، جامعه بینی و جامعه شناسی

ویرگول

جامعه نشینی، جامعه بینی و جامعه شناسی

ویرگول

ویرگول برای نرسیدن به نقطه

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

خوشی‌ها و ناخوشی های فرزندآوری

پنجشنبه, ۴ دی ۱۳۹۹، ۰۴:۰۶ ب.ظ

 معمولا به نظر می‌رسد این والدین هستند که باید به کودکان بیاموزند اما درس‌های مهمی را می‌توان از کودکان آموخت:

 

 ما موجوداتی وابسته هستیم

یکدندگی آسان است، اینکه بخواهیم استقلال‌مان را بیش از اندازه اعمال کنیم. اما برای بقا، همه ما باید مراقبت و توجه دائمی و طاقت‌فرسا دریافت کنیم. بچه‌ها یادآور این‌اند که هیچ کس خودش را نساخته و بنابراین همه بدهکار والدینمان هستیم.

 

آنچه عشق است

کودکان به ما حقیقی‌ترین، ناب‌ترین و بی‌شائبه‌ترین نوع عشق (عشق ورزیدن بدون انتظار دریافت چیزی در عوضِ آن) را می‌آموزند، تنها به این دلیل که کسی دیگر نیاز به کمک دارد و ما در موقعیتی هستیم که می‌توانیم کمک کنیم.

آدم‌ها معمولا خسته یا ترسیده‌اند، نه اینکه فرومایه باشند

البته که بچه‌ها نمی‌توانند به ما بگویند مشکلشان چیست. ما مجبوریم حدس بزنیم و آنچه تکان‌دهنده است اینکه چقدر در تفسیر اینکه چه خبر است سخاوتمند هستیم. وقتی مشت می‌زنند فرض می‌کنیم ترسیده‌اند یا اکنون خشمگین‌اند. ما کاملا اگاهیم که عوارض گرسنگی، سیستم هضم پردردسر و کمبود خواب چقدر می‌تواند بر شخصیت انسان اثر بگذارد. چقدر یاری‌بخش می‌بود اگر می‌توانستیم شیوه تفسیریِ مشابهی را برای بزرگسالان هم به کار ببریم.

 

کودکان هنرمندند

آنها بعضی از سرخوردگی‌ها و کسالت‌های ما را اصلاح می‌کنند، زیرا با چیزهای به ظاهر «کوچک» اما مهم خشنود می‌شوند. فنجانی با دری عجیب، گُل، چاله‌ی آب، نور خورشید روی فرش، مزه‌ی شیر. چیزهایی که به طرزی غیرمنصفانه برای ما کسل‌کننده شده‌اند. نویسندگان و هنرمندان صاحب‌نام می‌دانند چگونه شور ما را برای چیزهای کوچک تجدید کنند. بچه‌ها هم لایق کمی از آن احترامی‌اند که نثار هنرمندان بزرگ می‌کنیم.

 

امید هست

بسیار ساده است که حالمان از گونه‌ی انسان به هم بخورد: با آن همه طمع، آگاهی اندک، غرور و ... اما باید به عنوان دعوای درد با کودکان بچرخیم؛ آنها به پول و اموال آدم‌ها توجهی ندارند. آنها به چیزهای اساسی توجه می‌کنند: آغوش، خنده، دوستی، بودن با کسانی که با آنها مهربان هستند فارغ از اینکه چه شکلی باشند.

در اعماق وجودمان شاید ما هم به همین شکل‌ایم، جامعه است که ما را خراب و انگیزه‌های اشتباه را در ما تقویت می‌کند. بچه‌ها هم‌سو با سیاست‌های اتوپیایی‌اند. آنها رسولان امیدند. هر کدامشان مثال‌هایی‌اند از اینکه ما می‌توانستیم چگونه باشیم، تنها اگر جامعه‌مان متفاوت‌تر و بهتر تنظیم می‌شد.

 

تلخیص از کتاب خوشی‌ها و ناخوشی های فرزندآوری؛ از مجموعه کتاب‌های مدرسه زندگی، ترجمه رشید جعفرپور، نشر کرگدن، 1399.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی