ویرگول

جامعه نشینی، جامعه بینی و جامعه شناسی

ویرگول

جامعه نشینی، جامعه بینی و جامعه شناسی

ویرگول

ویرگول برای نرسیدن به نقطه

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

دفتر عاشق و معشوق

پنجشنبه, ۴ دی ۱۳۹۹، ۰۲:۵۲ ب.ظ

دوستی کتاب جدید امیر نیک‌پی؛ جامعه‌شناسی دینداری را هدیه کرده بود، به تورق آن بودم که سایر کتاب‌های نیک‌پی را هم در مجازستان جستم، بین تمام کتاب‌های تالیفی و ترجمه‌ای امیر نیک‌پی کتاب «دفتر عاشق و معشوق» نوشته ریمون لول، ترجمه او و ژوستین لاندو عنوانی ناهمخوان با علایق پژوهشی و تحصیلات نیک‌پی داشت. اسم یک زن فرانسوی هم به عنوان مترجم فارسی کتاب کنجکاوی را بیشتر کرد: استاد زبان‌ها و تمدن‌های خاور نزدیک در دانشگاه هاروارد، پژوهشگر ادبیات فارسی و برنده جایزه جهانی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۹۴. امیر نیک‌پی هم که کارشناسی تا دکترای جامعه‌شناسی را در مدرسه عالی علوم اجتماعی پاریس خوانده و اینک استاد دانشگاه شهید بهشتی است چرا به ترجمه چنین کتابی ناهمخوان با رشته تحصیلی‌اش با ژوستین لاندو فرانسوی پرداخته؟ پاسخ این سوال را خودشان در مقدمه کتاب داده بودند:

«داستان دوستی ما این ترجمه را آفرید؛ دوستی‌ای که با پرواز و سفر همزاد است؛ زیرا در دهه‌ی هفتاد شمسی از پاریس آغاز شد، در تهران ادامه یافت و در رفت و برگشت میان این دو شهر عمیق‌تر شد. تو این سو، من آن سو؛ تو آن سو، من این سو. از خلال پیام‌های کوتاه و وسایل ارتباطی جدید و گاهی هم تلفن، میان واژگان دوستی، واژگان دیگری نیز بر زبان می‌آوردیم: واژگان بزرگان اندیشه و ادب. کتاب‌هایی نیز به هم هدیه می‌دادیم. دیدگاه‌هایمان را نیز گاهی در میان می‌گذاشتیم تا فال را به نام این دفتر ریمون لول زدند: دفتر عاشق و معشوق. در پاریس کشفش کردیم، در تهران خواندیم و به فارسی برگرداندیم و سپس در سفرهایمان دست نوازش بر واژگان کشیدیم. در لحظات تنهایی که پیدا می‌کردیم، لفظ و معنای دیگری در روابطمان پدیدار شد. خواستیم این دفتر کوچک که امین راز دوستی‌مان شد، به زبان فارسی هم وجود داشته باشد. واژگان این دفتر واژگان سفر و پرواز هستند، آنها را برگرفتیم و بازخوانی کردیم و ترجمه به عنوان سرانجام یک مسیر، خود را به ما تحمیل کرد».

دفتر عاشق و معشوق

 

کتابی نوشته شده توسط عارفی مسیحی در قرن ۱۳ میلادی که چندین قرن جزو متون نیایش کلیساهای کاتولیک بود ولی مثل اغلب متون عارفانه ادیان مختلف مورد تشکیک روحانیت آن دین واقع شد و گفتند مبادا اشاره به عشق زمینی داشته باشد و نه عشقی الهی، فلذا از فهرست متون نیایش کلیساها خارج شد! در هر حال از این کتاب امکان خوانش‌های متعدد وجود دارد: دوستی همدلانه، عشق زمینی یا عشقی الهی و عارفانه، هر سه تفسیر ممکن است و همین بر جذابیت و شورانگیزی آن افزوده.

کتاب جستارهایی کوتاه و گزیده از گفتگوهای خیالی میان عاشق، معشوق و عشق است، جستارهایی کوتاه که نمونه‌های مشابه آن را می‌توان در سخن عاشق رولان بارت یا جستارهای معروف میشل دو مونتنی سراغ گرفت. ترجمه دقیق و هنرمندانه نیک‌پی و لاندو هم که حاصل تطبیق و ترجمه از اصل کاتالانی کتاب و دو نسخه ترجمه فرانسوی آن است، به خوبی زیبایی و ظرافت یک متن مربوط به قرن ۱۳ میلادی را حفظ کرده. ترجمه فارسی دیگری هم ازین کتاب توسط روح‌اله زارعی انجام شده و انتشارات نگاه معاصر چاپ کرده ولی به هیچ وجه با ترجمه هنرمندانه نیک‌پی و لاندو قابل مقایسه نیست، فقط افسوس که نشر علمی این ترجمه‌ی عالی را با صفحه‌آرایی و طرح جلد ضعیف کتاب خراب کرده است.

برخی از جستارهای کتاب در ادامه آمده است: 

 

معشوق به آزمون عاشق پرداخت تا بداند که آیا عشق در وجود او به حد کمال رسیده است و از او پرسید که تفاوت حضور و غیبت معشوق چیست؟ عاشق گفت: تفاوت شناخت و خاطره از ناآگاهی و فراموشی.

 

عشق میان بیم و امید منزل ساخته است. همان جاست که اندیشه‌ها را زندگی می‌کند، آنجاست که از فراموشی خاموش می‌شود، هنگامی که بر کامجویی‌های گذرا تکیه می‌کند.

 

آه و اشک خود را بر معشوق عرضه کردند تا او تصمیم بگیرد که کدامیک از آنها بیشتر عشق می‌ورزد؟ معشوق داوری کرد که اشک در نزدیکی چشم، اما آه، همجوار قلب است.

 

پیمان عشق: عاشق باید صبور، فروتن، مصمم، مشتاق، نیک‌گمان، معتمد و آماده باشد تا بزرگ‌ترین مخاطرات را برای سربلندی و عزت معشوق بپذیرد. معشوق باید با عاشق وفادار، عادل و باگذشت باشد.

 

آتش‌هایی که عشق را گرما می‌بخشد بر دو نوعند: آتش نخست از امیال و آرزوها، لذت‌ها و اندیشه‌ها؛ آتش دوم از بیم‌ها، حسرت‌ها، اشک‌ها و اندوه‌ها تغذیه می‌شوند.

 

عاشق آرزومند تنهایی بود تا از همراهی معشوق در حد کمال لذت برد؛ در میان مردم، او تنها بود.

 

از عاشق پرسیدند که درک تو از خوشبختی چیست؟ او گفت: نگون‌بختی است که با عشق تحمل می‌شود.

 

از عاشق پرسیدند که درک تو از بینوایی چیست؟ او گفت: بینوایی، ارضا آرزوهای گذرا و ناپایدار در این زندگی است، آرزوهایی که از شادمانی‌های زودگذر، رنج‌های پایدار می‌سازند.

 

از عاشق پرسیدند که میوه‌های عشق کدامند؟ او گفت: لذت‌ها، اندیشه‌ها، حسرت‌ها، مخاطرات، دردها، رنج‌ها و ناتوانی‌ها؛ و این میوه‌ها نمی‌گذارد که عشق به انقیاد افراد درآید.

 

هنگامی که نمی‌توان از عشق پرده برداشت، حاصل آن درد و رنج است. رازگشایی از عشق بیم و اشتیاق به همراه دارد؛ به همین دلیل است که در هر حالت عاشق محکوم به درد و رنج است.

 

روزی عاشق و معشوق مشاجره کردند و عشق هر کدام از آنها، صلح و آرامش را برقرار کرد. آنگاه به بحث و گفتگو پرداختند که برای آشتی، عشقِ کدام یک بیشتر تلاش کرد.

 

عاشق همه کسانی را که از معشوق بیمناک بودند دوست داشت و از همه کسانی که از او بیمناک نبودند، ترس و وحشت داشت. پرسش این بود که کدامیک نزد عاشق اهمیتش بیشتر بود: عشق یا بیم؟

 

معشوق از عاشق تمنا کرد که او را فراموش نکند و عاشق گفت که نمی‌تواند او را فراموش کند، زیرا نمی‌تواند او را نادیده انگارد.

 

از عاشق پرسیدند که چه عاملی موجب پدیدار شدن عشق می‌شود؟ چه چیزی به عشق زندگی می‌دهد؟ چه چیزی عشق را به کام مرگ می‌کشاند؟ عاشق گفت: عشق از خاطرات پدیدار می‌شود، از هوشمندی مایه می‌گیرد و از فراموشی جان می‌سپرد.

 

عشق و بی‌اعتنایی در یک بوستان با یکدیگر روبرو شدند که در آن عاشق و معشوق به شکل رازآمیزی گریه سر داده بودند. عشق از بی‌اعتنایی پرسید که از چه رو در اینجا قدم نهادی؟ بی‌اعتنایی گفت: برای جدا ساختن عاشق از معشوق و برای نشان دادن اینکه چقدر معشوق را حقیر می‌شمارم. سخنان بی‌اعتنایی به ذائقه عاشق و معشوق هیچ خوش نیامد و آنها عشقشان را فزونی بخشیدند تا بر بی‌اعتنایی غلبه کنند.

 

از دیوانه‌ی عشق پرسیدند که کدام یک را ترجیح می‌نهی: عشق ورزیدن یا کینه داشتن؟ عاشق پاسخ گفت: عشق ورزیدن، زیرا که عشق باعث می‌شود که نفرتم از پلیدی فزونی گیرد.

 

ای دیوانه بگو که تجربه‌ی عشق را چه کسی بیشتر دارد، آن که در آن لذت می‌یابد یا آن که در آن اندوه می‌یابد؟ عاشق گفت: بدون هر کدام از آنها نمی‌توان تجربه‌ی عشق را به دست آورد.

 

از عاشق پرسیدند که دورترین چیز از قلبت چیست؟ گفت: بی‌اعتنایی. به کدام دلیل؟ زیرا آنچه که به قلبم نزدیک‌ترین است؛ همانا عشق است که در نقطه‌ی مقابل بی‌اعتنایی قرار داد.

 

عاشق ثابت می‌کرد که در وجود معشوق همه چیز در کمال است و هیچ گونه نقصانی را در او نمی‌پذیرفت. کدام یک عمیق‌تر بود: اثبات یا انکار؟

 

روزی که عاشق معشوق را فراموش کرد، عشق بیمار شد و هنگامی که دگرباره معشوق بر قلب عاشق فرمانروایی کرد، نوبت بیماری عاشق فرا رسید؛ زیرا که یاد معشوق اندوه و پریشانی و ناتوانی را در وجودش دامن می‌زد.

 

پرسش این بود که عشق به کدامیک نزدیک‌تر است: اندیشه یا شکیبایی؟ عاشق به این نتیجه رسید که عشق موجب اندیشه است و در شکیبایی پرورانده می‌شود.

 

اوصاف زیبای معشوق همسایه‌ی عاشق‌اند و همسایه‌های معشوق اندیشه‌ها، رنج‌ها و اشک‌های عشقِ عاشق‌اند.

 

اراده عاشق را رها کرد و به سوی معشوق پرواز کرد؛ معشوق اراده را به زندان افکند و به عاشق سپرد تا برای عشق ورزیدن از آن بهره گیرد.

 

ای دیوانه بگو عشق چیست؟ عشق پیوند اندیشه و کنش در اراده‌ی عاشق برای ستایش معشوق است، و برای این که دیگران نیز چنین کنند، می‌توان پرسید که آیا عشق بهتر با اراده‌ی عاشق هماهنگ می‌شود، هنگامی که او می‌خواهد با معشوقش همسان گرفته شود یا هنگامی که او می‌خواهد دیگران چنین کنند؟

 

ای دیوانه‌ی عشق، بگو کدام بار برای حمل کردن سنگین‌تر و مشکل‌تر است:  بار رنج‌های عشق یا بار رنج‌های بی‌اعتنایی؟ او گفت: از انسان‌هایی بپرس که برای عشق معشوقشان اظهار پشیمانی می‌کنند و یا از کسانی که با بیم و ترس از رنج‌های جاودانه چنین می‌کنند.

 

ای دیوانه، بگو تنهایی چیست؟ عاشق گفت: آسایش دلپذیر و همدمی دلنشین عاشق و معشوق. منظور تو از آسایش و همدمی چیست؟ گفت: عاشق خود را تماما وقف یادآوری و خاطره‌ی عشق کند و روح و روانش را در تنهایی برای اندیشیدن به معشوق حفظ نماید.

 

اگر عشقی که به معشوق ورزیده می‌شود برخطا باشد، هر آنچه که آن را کاهش دهد حق خواهد بود. اگر چنین باشد، پلیدی است که نزد معشوق برترین و درست‌ترین خواهد بود؛ و آن هنگام نزد او هماهنگی میان پستی و خطا وجود خواهد داشت و این ناممکن است.

 

عاشق با کمال و زیبایی معشوق به «هستی» رسید و با بی‌اعتنایی‌اش به معشوق با «نیستی» همنشین شد! از میان هستی و نیستی کدامیک قدرت طبیعی بیشتری در وجود عاشق دارد؟

 

الهیات، فلسفه، پزشکی و حقوق به دیدار عاشق شتافتند؛ عاشق در آنها به جست‌و‌جوی معشوق پرداخت. الهیات گریست، فلسفه شک کرد، پزشکی و حقوق شادمان گشتند. معنای این رفتارهای گوناگون در ذهن عاشق چه بود؟

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی