ویرگول

جامعه نشینی، جامعه بینی و جامعه شناسی

ویرگول

جامعه نشینی، جامعه بینی و جامعه شناسی

ویرگول

ویرگول برای نرسیدن به نقطه

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آلن دوباتن» ثبت شده است

او رفته است و آنچه بیش از هر چیزی نیاز داریم بدانیم این است که «چرا؟»

چه بسا هیچگاه واقعا دقیق نفهمیم که چرا دیگری ترکمان کرده است. هر چقدر هم فردی را خوب بشناسیم، در نهایت همه جنبه‌های وجودش برایمان واضح و روشن نخواهد بود. آنچه دیگری می‌گوید شاید صرفا بخشی از آن چیزی باشد که در ذهنش جریان دارد. انگیزه‌های عمیق‌تری که در پس حرف‌ها و رفتارها است برایمان مبهم و تیره باقی می‌مانند و چه بسا حتی برای خودِ او هم اینگونه باشد. یکی از مهارت‌های تاثیرگذار که به ندرت به کار گرفته می‌شود این است که از درون بپذیریم همیشه هم نخواهیم توانست درونیاتِ دیگری را بفهمیم.

در قلمرو روابط، دست‌کم نیمی از افراد مسائل روان‌شناختیِ واکاوی نشده و فراوانی را وارد رابطه‌ها می‌کنند و حتی تحت تاثیر آنها عاشق می‌شوند؛ مسائلی که باعث می‌شود به قدر کافی پیش‌بینی‌پذیر نباشند و به رابطه‌ی خود تعلق صحیح نداشته باشند. اغلب، عشقی که ظاهرا در جستجویش هستند دقیقا همان عشقی است که در بلندمدت نمی‌توانند پذیرای آن باشند، زیرا حس می‌کنند برایشان ناآشنا است. نزاعی وجود دارد بین آنچه در حرف‌هایشان در مورد شریکِ زندگی مطلوبشان می‌گویند و چیزی که در واقع به لحاظ روان‌شناختی قادر به پذیرش آن هستند؛ نزاعی که در نهایت ما هستیم که بی‌خبر از همه جا قربانی‌اش می‌شویم. او در حال بازتولید نسخه‌هایی قدیمی، دردآور و محکوم به شکست بوده است، بی‌آنکه نه ما و نه خودش متوجه این نکته باشد. واقعیت این است که درگیر ماجراهای عشقیِ شخصی و ویرانگرِ کسی دیگر شده‌ایم، که سرآغازهایش به سال‌ها پیش از آشنایی با ما برمی‌گردد. درست است که در واقع نتوانست بر عشقش نسبت به ما وفادار بماند، اما شاید هم، در این مرحله از تکامل عاطفی‌اش و با توجه به بارهایی که گذشته‌ی کاوش‌ ناشده‌اش بر دوش وی گذاشته بود،‌ اساسا قادر نبوده کسی را دوست بدارد.

رنج و سختی ناشی از دلشکستگی صرفا وابسته به این واقعیت اساسی نیست که ترکمان کرده‌اند، بلکه همچنین ارتباط وثیقی دارد با اینکه چگونه ترکمان کرده‌اند. وقتی به شکل بدی ترکمان کرده باشند شدت دردمان بسیار بیشتر خواهد بود. برخی چیزها هستند که قطعا باعث می‌شوند یک جدایی دردناک‌تر و رنج‌آورتر از حد طبیعی‌اش باشد: خیانت، دروغ‌گویی، پرخاشگری، حق به جانب بودن، تنفر، کینه‌جویی و ...

کتاب دلشسکتگی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۱:۵۹
ویرگول ،،،

شناختن خودمان و به خصوص ذهنمان برخلاف تصور بسیار سخت و پیچیده است، تمایز قائل شدن بین بخش خودآگاه و ناخودآگاه ذهن باعث می‌شود بپذیریم که بخش اعظمی از شخصیت و هویت ما در  ناخودآگاهمان نهفته است که حتی خودمان هم آنرا نمی‌شناسیم. این ناخودآگاه پنهان در بزنگاه‌های زندگی‌ چنان بر رفتار و گفتار و تصمیمات ما تاثیر می‌گذارند که خودمان پس از مدتی حیرت می‌کنیم چگونه و چرا آن کار را در آن مقطع انجام دادیم.

ترس احساسی از دانستن و اقرار به لایه‌هایی پنهان از شخصیت ما که انکارش می‌کنیم، باعث می‌شود همواره از خودشناسی شجاعانه گریزان باشیم. وقتی شروع به خودشناسیِ ناخودآگاهمان می‌کنیم احساسات آزاردهنده شروع به خودنمایی می‌کنند و بلافاصله خودآگاه ما وحشت می‌کند و سعی می‌کند مانع کاوش ناخودآگاه شود چرا که در آنجا ترس‌ها، انکارها، خطاها، وقایع و واقعیت‌های تلخی نهفته است که همواره سعی کرده‌ایم از آنها فرار کنیم. یا باید وحشت یکباره‌ی مواجهه با این لایه‌های پنهان ذهن‌مان را به جان بخریم یا با فرار از آنها زجری مستمر و نهفته در اعماق ذهنمان را تا همیشه حمل و انکار کنیم.

کتاب خود را بهتر شناختن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۹ ، ۱۲:۱۰
ویرگول ،،،

وقتی دوست رندی (در معنای حافظی کلمه) داشته باشی که مهریه‌اش یک جلد کلام الناس مارسل پروست باشد کنجکاو می‌شوی که حتما «در جستجوی زمان از دست رفته» را بخوانی. ولی در مواجه با حجم چهارهزار صفحه ای ترجمه فارسی این کتاب هفت جلدی به ناچار باید سراغ گزیده‌ای رفت که نادره مترجمی مثل مهدی سحابی ازین مجموعه انتخاب کرده. برای تنبل‌هایی که تاب خواندن متن کامل کتاب را ندارند انتخاب گزیده‌هایی از عین جملات کتاب راهکار عمل‌گرایانه‌ایست. مهدی سحابی در مقدمه این گزیده نوشته: «می‌گویند کتاب‌خوان‌ها دو دسته‌اند، آنهایی که جستجو را خوانده‌اند و آنهایی که نه». سحابی تاریخ نوشتن مقدمه را بیست و هفت خرداد ماه هزار و سیصد و هشتاد و چهار ذکر کرده یعنی دقیقا روزی که دور اول انتخابات ریاست‌جمهوری نهم برگزار شد، گویی سحابی می‌دانست از این روز به بعد از دست رفتن زمان‌ها در این ملک شتاب بیشتری خواهد گرفت.

خواندن همین گزیده‌ هم باعث ایجاد ولع برای خواندن متن کامل «در جستجوی زمان از دست رفته» می‌شود ولی قدرت تنبلی همچنان غالب بر ولع خواندن است، در نهایت با فرافکنی این ولع به کتابی از آلن دوباتن با نام «پروست چگونه می‌تواند زندگی شما را دگرگون کند» شاید بشود این میل را تسکین داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۷ ، ۱۳:۳۵
ویرگول ،،،

دوباتن یکی از ویژگی‌های رفیق را این دانسته که آن قدر مهربان است که در مقایسه با اکثر مردم، بخش بیشتری از وجود ما را بهنجار می‌داند. ما به هنگام گفتگو با دیگران بسیاری از نظرات و کارهای خود را به دلایلی مثل زننده بودن، مایوسانه بودن، احمقانه بودن، جنسی بودن، تابو بودن یا احساساتی بودن مخفی می‌کنیم ولی مواردی اینچنینی را با رفیق خود مطرح می‌کنیم. هر قدر در مقابل دیگران مجبور به خودسانسوری هستیم ولی در مقابل رفیق ابایی از بیان خود واقعی‌مان نداریم. ما رفیقان خود را نه فقط به دلیل مهربان و سرگرم‌کننده بودنشان بلکه شاید مهم‌تر از آن، به دلیل اینکه خود واقعی ما را می‌فهمند انتخاب می‌کنیم. چنین رفیقی نقش مهمی در زندگی ما خواهد داشت ولی اگر به هر دلیلی چنین رفیقی را از دست دادیم آنگاه چه باید کنیم؟

دوباتن تجربه‌ی میشل مونتنی فیلسوف فرانسوی را نقل می‌کند که چنین شرایطی را تجربه کرد، مونتنی رفیق فیلسوفی داشت به نام لابوئسی که بر اثر بیماری درگذشت. فقط لابوئسی بود که تصویر واقعی مونتنی را می‌شناخت، در حالی که مونتنی بخش عمده‌ای از وجود خودش را از مردم پنهان می‌کرد اما در نزد لابوئسی خودش بود.

مونتنی بعد از مرگ لابوئسی دیگر هرگز در دوستی‌هایش رنگ رضایت را به خود ندید ولی سرانجام راه جبران این فقدان را یافت. مونتنی روی به نوشتن همان‌ حرف‌هایی آورد که فقط به لابوئسی می‌گفت. کتابی به نام «مقالات» در هزار صفحه نوشت که شرح احوال و نظرات شخصی‌اش درباره‌ی همه چیز بود. در قالبی جدید خود واقعی خود را بازآفرینی کرد، همان کارکردی که رفیقش برایش داشت اینک کتاب و نوشتن داشت. همان طور که در مصاحبت با تنها رفیقش خود واقعی‌اش بود، حال روی صفحه‌ی کاغذ هم خودش شد.

البته واکنش دیگران به نظرات و سخنان بی‌پرده‌اش در کتاب «مقالات» قابل پیش‌بینی بود، همگان او را سرزنش کردند چون گفتار و نظرات او را نابهنجار تلقی‌ می‌کردند اما مونتنی برای قضاوت آنها اهمیتی قائل نبود، از ناسازه‌ی نمایش ژرف‌ترین ابعاد خود به بیگانگان در کتابفروشی‌ها آگاه بود. مونتنی نوشت: «بسیاری از چیزهایی را که نمی‌خواهم به طور خصوصی به کسی بگویم به همگان می‌گویم و برای شناختن مرموزترین افکارم وفادارترین دوستانم را به بساط کتابفروشی‌ها حواله می‌دهم». متن‌های بسیاری به این خاطر نوشته شده‌اند که نویسندگانش کسی را برای حرف زدن پیدا نکرده‌اند. نوشتن راهی برای کاهش احساس تنهایی است، متن‌هایی که حاصل تنهایی نویسنده‌اش هستند می‌توانند احساس تنهایی ما را هم کاهش دهند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۷ ، ۰۹:۵۹
ویرگول ،،،