شناختن خودمان و به خصوص ذهنمان برخلاف تصور بسیار سخت و پیچیده است، تمایز قائل شدن بین بخش خودآگاه و ناخودآگاه ذهن باعث میشود بپذیریم که بخش اعظمی از شخصیت و هویت ما در ناخودآگاهمان نهفته است که حتی خودمان هم آنرا نمیشناسیم. این ناخودآگاه پنهان در بزنگاههای زندگی چنان بر رفتار و گفتار و تصمیمات ما تاثیر میگذارند که خودمان پس از مدتی حیرت میکنیم چگونه و چرا آن کار را در آن مقطع انجام دادیم.
ترس احساسی از دانستن و اقرار به لایههایی پنهان از شخصیت ما که انکارش میکنیم، باعث میشود همواره از خودشناسی شجاعانه گریزان باشیم. وقتی شروع به خودشناسیِ ناخودآگاهمان میکنیم احساسات آزاردهنده شروع به خودنمایی میکنند و بلافاصله خودآگاه ما وحشت میکند و سعی میکند مانع کاوش ناخودآگاه شود چرا که در آنجا ترسها، انکارها، خطاها، وقایع و واقعیتهای تلخی نهفته است که همواره سعی کردهایم از آنها فرار کنیم. یا باید وحشت یکبارهی مواجهه با این لایههای پنهان ذهنمان را به جان بخریم یا با فرار از آنها زجری مستمر و نهفته در اعماق ذهنمان را تا همیشه حمل و انکار کنیم.