ویرگول

جامعه نشینی، جامعه بینی و جامعه شناسی

ویرگول

جامعه نشینی، جامعه بینی و جامعه شناسی

ویرگول

ویرگول برای نرسیدن به نقطه

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

۱۶ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است

[منتشر شده در مجله سه کنج]

 

امروزه دیوارهای مرزی تبدیل به پدیده‌ای رایج در مدیریت مرزهای بین کشورها شده است، به حدی رایج که معمولا اغلب مدافعان آن؛ دلیل مشروعیت و کارآمدی دیوارهای مرزی را همین رایج بودن آن در سراسر جهان عنوان می‌کنند! در این نوشتار با نگاهی انتقادی ضمن مرور تجربه احداث دیوارهای مرزی در برخی کشورها نشان داده شده که دیوارها چگونه خلاف تصور رایج سازندگان آنها به کاهش اقتدار و زوال حاکمیت دولت‌ها منجر می‌شوند.

می‌توان گفت در حال حاضر دیوار مرزی آمریکا-مکزیک و همین‌طور دیوارهای حائل اسرائیل در مناطق اشغالی فلسطین معروف‌ترین، رسانه‌ای‌ترین و بدنام‌ترین دیوارهای مرزی جهان هستند. صدها دیوار مرزی دیگر هم در سراسر جهان وجود دارد اما این دو دیوار در رسانه‌ها و افکار عمومی بیش از همه مشهورتر و منفورتر هستند. نکتۀ اشتراک مهم این دو دیوار در آن است که پیمانکار و فناوری مشابهی دارند و برای دفاع از ضرورت احداث خود به یکدیگر استناد می‌کنند! عربستان در مرزهای خود با یمن و عراق، آفریقای جنوبی در مرز زیمباوه، هند در مرز با پاکستان و بنگلادش و برمه، ازبکستان در مرز با قرقیزستان، ترکمنستان در مرز با ازبکستان، ترکیه در مرز با ایران و عراق، دیوار مشترک تایلند و مالزی، دیوار مصر در مرز با نوار غزه، چین در مرز با کره شمالی، دیوار سه لایه دور منطقه تحت محاصره اسپانیایی‌ها در خاک مراکش، دیوار دور محله‌های سفیدپوست نشین طبقه متوسط برای جداسازی از محله‌های مهاجرین آفریقایی در شهر پادووا ایتالیا، دیوار منطقه سبز در بغداد، برزیل در مرز با پاراگوئه، امارات در مرز با عمان، موانع امنیتی اسرائیل در صحرای سینا با مصر، کویت در مرز با عراق و صدها مورد دیگر؛ نمونه‌هایی از این قبیل دیوارها هستند.

دیوارهای مرزی در سراسر جهان به دلایل و بهانه‌های مختلف ساخته می‌شوند، توجیهاتی که دولت‌مردان مدافع ساخت آنها بیان می‌کنند اغلب ممانعت از ورود موارد زیر است: مهاجران، مردمان فقیر، کارگران، پناهجویان، جنگ‌زدگان، مواد مخدر، سلاح، کالاهای قاچاق، تروریست‌ها، اختلاط قومی یا مذهبی. همۀ دولت‌ها از دموکراتیک تا دیکتاتوری، از توسعه‌یافته تا در حال توسعه، از چپ‌ تا لیبرال، از لائیک تا دینی و ... فارغ از ویژگی‌های متفاوتشان در دیوارکشی اتفاق نظر دارند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۰۳ ، ۱۲:۵۵
ویرگول ،،،

این روزها که شاهد نسل‌کشی اسرائیل و انسانیت‌زدایی از فلسطینی‌ها هستیم؛ دیدن رفتار و گفتار بخشی از جامعه و حاکمیت ایران با مهاجرین افغانستانی بیش از پیش بر اندوه و خشم و ناامیدی آدمی دامن می‌زند. تنها شباهت این دو رخداد در همزمانی وقوع آنها نیست؛ بلکه در اندیشه و ایدئولوژی یکسانی است که با انسانیت‌زدایی از فلسطینی‌ها و افغانستانی‌ها معتقد به اخراج آنهاست. حرف مشترک صهیونیسم و قائلین به اخراج مهاجرین افغانستانی تفاوت چندانی باهم ندارد: «این سرزمین من است و دیگری باید برود»، تفاوت فقط در ابزار و روش است وگرنه مدعا همان است. مقایسۀ نسل‌کشی صهیونیسم و اخراج مهاجرین افغانستانی قیاسی مع‌الفارق نیست؛ بلکه اندیشه‌ای است که فقط شدت و مکان اجرای آن فرق می‌کند و هر دو استدلال‌ها، ارزش‌ها و اهداف مشابهی دارند. هر دو با «دیگری»‌سازی و طرد گروهی از انسان‌ها قائل به فرودستی «دیگری» و برتری و اولویت خویش است. اندیشه‌ای که قوم یهود را قوم برگزیده می‌داند ترجمان غلیظ‌تر اندیشه‌ای که می‌گوید:‌ «هنر نزد ایرانیان است و بس».

نتیجه و پیامد نسل‌کشی تمام عیار اسرائیل در فلسطین و اوج‌گیری پروپاگاندا علیه افغانستانی‌ها در ایران یکسان است. در هر دو پدیده با موجی از انسان‌زدایی، تولید نفرت، دیگری‌سازی، نژادپرستی، طرد کردن، خودشیفتگی جمعی، منافع اقتصادی، ذهنیت ایدئولوژیک، هراس‌افکنی و ... مواجهیم.

هر دو این رخدادها چنان غیرانسانی و غیراخلاقی است که نمی‌توان خشمگین نشد و ادعای بی‌طرفی علمی داشت. نمی‌توان سکوت کرد و در کناره به مشاهده و مطالعۀ صرف آنها پرداخت. این روزها مهاجرین افغانستانی در ایران بی‌پناهی  بی‌سابقه، مظلومیت مضاعف و مصائب متعددی را به مانند مردم فلسطین، لبنان، یمن و سوریه تجربه می‌کنند. افغانستانی‌ها شاید در ایران زیر بمباران جنگنده‌های نظامی نباشند ولی قطعا زیر بمباران رسانه‌ای، آزار سیستماتیک و تبعیض نهادینه‌ای هستند که خواهان بازگشت آنها به زیر آوار اندیشۀ سیاه طالبان و داعش است. به راستی چه تفاوتی میان اندیشۀ طالبانی که زنان را از تحصیل محروم می‌کند با اندیشۀ ایرانیانی است که معتقدند کودکان افغان نباید در مدارس ایرانی درس بخوانند؟ چه فرقی است میان صهیونیسمی که نرخ باروری فلسطینی‌ها را خطری برای بقای اسرائیل می‌داند؛ با بمباران رسانه‌های ایرانی که نرخ باروری مهاجرین افغانستانی را خطری برای جمعیت ایران بازنمایی می‌کند؟ چه فرقی است میان سیاست ممنوعیت برخی استان‌های ایران برای اقامت و تردد مهاجرین افغانستانی با سیاستی که فلسطینی‌ها را در زندان بزرگی به نام غزه و کرانه باختری محبوس ‌می‌کند و برای تردد بین شهرها آنها را از میان انبوهی از ایست بازرسی‌ها عبور می‌دهد؟ چه فرقی است میان سیاستی که پیرامون فلسطینی‌ها دیوار حائل می‌کشد با سیاستی که در مرزهای شرقی دیوار بتونی می‌سازد؟ چه فرقی است میان ذهنیتی که مهاجرین افغان را عامل تمام جرایم و آسیب‌های اجتماعی ایران می‌داند؛ با ذهنیت صهیونیسمی که فلسطینی‌ها را وحشی و انسان‌نما خطاب می‌کند؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۰۳ ، ۱۱:۰۲
ویرگول ،،،

مشخصات کتاب

دربارة فلسطین، نوام چامسکی و ایلان پایه، ترجمة محسن عسکری جهقی، نشر ثالث، چاپ چهارم ۱۴۰۲، ۲۵۸ صفحه، قیمت ۲۲۰۰۰۰ تومان

 

نوام چامسکی و ایلان پایه از شاخص‌ترین اندیشمندانی هستند که در چند دهة اخیر مطالعات و کنشگری بسیاری برای آزادی فلسطین داشته‌اند. یهودی بودن و تجربة زیستة آنها از زندگی در فلسطین اشغالی؛ موجب شده شناخت مستقیم و بی‌واسطه‌ای از عملکرد دولت اسرائیل و اندیشة صهیونیسم داشته باشند و به همین دلیل کتابی که حاصل اندیشه و نظرات مشترک آنهاست، حاوی نکات مهم بسیاری است.

این کتاب به نوعی ادامة کتاب «غزه در بحران» محسوب می‌شود که حاصل گفتگوی مکتوب این دو اندیشمند است. کتاب «غزه در بحران» نیز توسط محسن عسکری جهقی ترجمه و نشر ثالت آن را منتشر کرده است.

کتاب «دربارة فلسطین» دارای دو بخش است، در بخش اول پنج گفتگوی مشترک میان ایلان پایه و نوام چامسکی آمده است و در بخش دوم، هشت مقالة منفرد از این دو اندیشمند منتشر شده است. بخش اول کتاب که شامل گفتگوهای مشترک این دو است، در سه فصل اصلی دربارة «گذشته»، «اکنون» و «آینده» مسئلة فلسطین ساماندهی شده است. عنوان دو فصل دیگر این بخش «درون اسرائیل» و «درون ایالات متحد آمریکا» است.

فلسطین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۰۲ ، ۲۰:۰۰
ویرگول ،،،

مشخصات کتاب

با بیماری در قدرت: سردمداران مریض و پریشان‌احوال در ۱۰۰ سال اخیر،‌ دیوید اُوِن، ترجمه صنعان صدیقی، انتشارات فرهامه، ۵۶۳ صفحه، سال انتشار ۱۴۰۰، قیمت 140 هزار تومان.

 

معرفی

نویسندة کتاب دیوید اُوِن پزشک متخصص مغز و اعصاب است که دستی در سیاست هم داشت و بیش از پنج سال وزیر بهداشت و وزیر خارجة بریتانیا بود. اُوِن هشت سال رهبری حزب سوسیال‌دموکرات بریتانیا را نیز بر عهده داشت. او در این کتاب به‌خوبی با استفاده از دانش خود به‌عنوان پزشک متخصص مغز و اعصاب و همچنین فردی که چندین سال وزیر خارجة بریتانیا بوده و با بسیاری از رهبران جهان تعامل مستقیم داشته؛ به مطالعة رفتار و تصمیمات رهبران کشورهای مختلفی پرداخته که هم‌زمان با حضور در قدرت، مبتلا به بیماری‌های جدی بوده‌اند.

این کتاب به مطالعة تأثیر بیماری رهبر یک حکومت‌ بر روند تاریخ، نحوة تصمیم‌گیری آن رهبرِ بیمار، خطرات نهفته در بیماری‌ای که پنهان نگاه داشته شده، دشواری کنار گذاشتن رهبر بیمار در دیکتاتوری‌ها و حتی در دموکراسی‌ها و مهم‌تر از همه اولویت‌دهی حکومت به‌سلامتی رهبرِ بیمار یا سلامتِ کشور و مردم پرداخته است.

این کتاب نشان می‌دهد استرس‌ها و فشارهای روانی بسیاری که رهبران در جریان حکمرانی با آن مواجه می‌شوند تأثیر چشمگیری در ابتلای آن‌ها به بیماری‌های جسمی دارد. اُوِن در مقدمة کتاب می‌گوید وقتی وزیر خارجة بریتانیا شد به‌طور مستقیم با رهبرانی در سراسر دنیا مواجه شد که به نظر می‌رسید بیماری آن‌ها تأثیر قابل‌توجهی بر تصمیماتشان گذاشته و ازاین‌رو به مطالعه دربارة سطحی که به میزانِ آن بیماری می‌تواند بر فرآیندهای حکومتی و تصمیم‌گیری سران حکومت تأثیر گذارد و کار احمقانه، در معنای حماقت، بلاهت یا بی‌توجهی انجام دهند، علاقه‌مند شد.

کتاب با بیماری در قدرت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۰۱ ، ۱۰:۱۶
ویرگول ،،،

[گزارشی مختصر از سخنرانی‌‌، منتشر شده در وب‌سایت حوزه هنری]

 

محمد فکری، دانش آموخته کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی انقلاب اسلامی، در نشست «جامعه‌شناسی شعارهای طنز جنبش‌های اجتماعی» که در قالب همایش هویت زبانی ناآرامی، عصر پنج‌شنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ در سالن سلمان هراتی حوزه هنری برگزار شد، به کارکردهای مختلف شعارهای طنز و فحش‌ها در جنبش‌های اجتماعی پرداخت.

به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، محمد فکری، در ابتدا ضمن اشاره به فراگیر بودن و مشابه‌بودن شعارهای طنز در ناآرامی‌های اخیر و دوران انقلاب اسلامی خاطر نشان کرد: در پژوهشی که درباره شعارهای طنز دوران انقلاب اسلامی و شعارهای دوره‌های اخیر بود، خواستم که فقط شعارهای طنز را بررسی کنم ولی در حین این پژوهش، کارم به فحش ها هم کشیده شد، چون فاصله‌گذاری بین شعارهای طنز و فحش چندان ممکن نیست و مختص یک جامعه و یک دوره هم نیستند. خیلی از شعارهای اخیر در آن موقع هم بوده و این نسل آن‌ها را به روز کرده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۰۱ ، ۱۰:۱۳
ویرگول ،،،

منتشرشده در سایت‌های فرارو، تابناک، انصاف‌نیوز، برخط نیوز و پیام ویژه

 

فضای احساسی شکل گرفته پس از انتشار ناقص سخنان رجب طیب اردوغان در جشن پیروزی جنگ قره‌باغ چنان شدید و سریع بود که بعد از گذشت چند روز از این اتفاق بیان نظری متفاوت از آنچه در اغلب رسانه‌های داخلی گفته می‌شود بسیار پرهزینه و سخت است.

متاسفانه بسیاری در یک تحریف رسانه‌ای گرفتار شدند و اساسا بدون خواندن و شنیدن متن اصلی و کامل سخنان اردوغان به سرعت روایت رسانه‌های پان‌ایرانیست و پان‌ترکیست را باور کردند و همسو با یکدیگر به قوم‌گرایی و تضعیف اتحاد و همدلی ملی دامن زدند، فرایندی که در نهایت باعث شد شعری که تعبیر به ادبیات حسرت شده بود با ادبیات نفرت پاسخ داده شود.

جنجالی که پان‌ایرانیست‌ها بر سر یک ترانه راه انداختند مشابه همان جنجالی بود که سال ۱۳۸۵ پان‌ترکیست‌ها بر سر کاریکاتور روزنامه ایران به پا کردند. هر دو این اقدامات اشتباه و ناشی از پروپاگاندای معمول تمام پان‌ها بود که در نهایت حاصلی جز ایجاد چالش در روابط بین‌الملل کشورمان، تنش‌زایی بین اقوام مختلف ایران و ترویج ادبیات نفرت ندارد. هر دو این جنجال‌ها منطق، اهداف، نتایج و روش مشابهی داشتند و عاملان آن‌ها هر دو افراط‌گرایانی بودند که با غالب کردن تفسیری جعلی از محتوای یک ترانه و کاریکاتور واقعیت را به شکلی دیگر نمایش دادند.

بدیهی است که هیچگاه نباید قوم‌گرایی را با قوم‌گرایی پاسخ داد، ولی متاسفانه همیشه برخی افراد و رسانه‌های ایرانی به اسم ملی‌گرایی و لزوم مقابله با تجزیه‌طلبان در مقابل اقدامات معدود افراد پان‌اندیش عینا کنش‌هایی ایدئولوژیک، جزم‌اندیشانه، متعصبانه و نژادپرستانه مشابه همان پان‌ها انجام می‌دهند که در نهایت باعث مطرح کردن پان‌ها به عنوان یک جریان ریشه‌دار، پرطرفدار، فعال و قوی می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۹ ، ۱۱:۴۸
ویرگول ،،،

در سه روز گذشته شواهد متعددی برای سقوط هواپیمای اوکراینی توسط پدافند هوایی وجود داشت ولی چنین خطایی آنقدر احمقانه، غیرقابل باور و بهت‌آور بود که با انکار واقعیت به خود تلقین میکردم؛ فرضیه‌های دیگر درست است.

فضای همبستگی ملی و انسجام داخلی کم‌نظیری که بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی به وجود آمده بود به همین راحتی و به همین سرعت نه‌تنها نابود بلکه تبدیل به شکاف بیشتری شد: نخست با فاجعه مرگ و مصدومیت صدها تشییع‌کننده شهید قاسم سلیمانی در کرمان به دلیل سومدیریت و ناتوانی برگزارکنندگان مراسم (در آنجا هم سپاه نقش مهمی داشت) و بعد با ساقط کردن هواپیمای مسافربری در تهران توسط پدافند سپاه.

سه روز تمام سپاه می‌دانست چه کرده ولی با روش‌هایی احمقانه‌تر از شلیک اشتباه پدافندش سعی در پنهان‌کاری و تحریفواقعیت داشت. گویی از بدیهیات فناوری امروز جهان بی‌اطلاع هستند که فکر می‌کردند با اینهمه ماهواره‌های نظامی و جاسوسی که تمامی موشک‌ها را رصد می‌کنند می‌توانند واقعیت را انکار کنند.

سپاه در تمامی موارد پیشین که موشکی شلیک می‌شد نظیر پهباد آمریکایی، مقر داعش در سوریه، جلسه اپوزیسیون کرد در عراق، آزمایش‌های موشکی و در آخرین مورد پایگاه آمریکا در عراق بلافاصله در مقابل رسانه‌ها رژه و مانور تبلیغاتی می‌رفت و حتی برخی از اقداماتی که توسط ارتش انجام شده را به نام خود مصادره می‌کرد ولی اینبار بعد از سه روز سکوت محض و پنهان‌کاری در نهایت ستاد کل نیروهای مسلح را جلو فرستاد تا آنها این خطای نابخشودنی را اعلام کنند و مستقیما اسمی از سپاه نیاید.

در سه روز گذشته همزمان با زدن هواپیما انواع و اقسام فرماندهان پسا دهه شصت سپاه (توضیح در پست بعدی) در رسانه‌ها مشغول رجزخوانی، سواستفاده و مصادره نام نیک حاج قاسم بودند و با وجودی که می‌دانستند با هواپیما چه کرده‌اند اما با وقاحت تمام دم نمی‌زدند. آمریکا فقط جسم حاج قاسم را زد ولی این فرماندهان پسا دهه شصت (توضیح در پست بعدی) روح قاسم سلیمانی را زدند.

ایران در تمام ایام جنگ هشت ساله با عراق و با وجودی که دقت و توان سامانه‌های پدافندی و هوایی کشور به مراتب کمتر از الان بود هیچ‌گاه به اشتباه هواپیمای مسافربری را نزد، هرچند هواپیماها و بالگردهای خودی متعددی مورد اصابت قرار گرفتند ولی تفاوت هواپیمای مسافربری و جنگی آنقدر واضح و آشکار است (مخصوصا در جایی نزدیک فرودگاه امام خمینی) که ناشی‌ترین نظامی‌های پدافند هوایی هم باید آنرا بدانند.

بعد از سه روز مخفی‌کاری و بازی کردن با روح و روان یک ملت بیانیه‌های منتشرشده توسط ستاد کل و حتی رئیس‌جمهور مناسب نبودند. خطای انسانی را می‌شود پذیرفت ولی دروغ‌گویی، فریبکاری، پنهان‌کاری، حق به جانب بودن، توجیه کردن، کتمان حقیقت و ... را نمی‌شود بخشید.

این مورد را هم باید مصداقی از خودخواهی سازمانیِ آمیخه با جهل دانست که سعی در جعل واقعیت هم داشت. استعفا، اخراج و محاکمه علنی افراد ارشد دخیل در فاجعه کرمان و سقوط هواپیما حداقلی‌ترین تسکین برای یک ملت سوگوار و خشمگین است.

در سال‌های اخیر سپاه چنان از دستاوردهای موشکی خود سخن می‌گفت که گویی تمام هستی و وجودش بسته به آن است. روزگاری قدرت و بنیان سپاه بر حمایت و مقبولیت مردمی بود ولی امروزه فرماندهان دهه نودی (توضیح در پست بعدی) به قدرتِ سلاح و موشک پناه برده‌اند. موشکی که امروز مشخص شد همان مردمی را هدف گرفته که روزگاری منبع اصلی قدرت سپاه بودند. تضاد و لجاجت با مردم کشورت و جهان تا کجا؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۸ ، ۱۱:۰۵
ویرگول ،،،

ده‌ها نفر از نیکان تاریخ هستند که دوستشان دارم ولی فقط مصطفی چمران است که علاقه‌ام به وی در حدی است که جز تصویر فرزندانم؛ تصویر او را بر دیوار اتاقم بزنم. علت علاقه‌ام به چمران هم فارغ از منش و سرگذشتش بیش از همه به دلیل عارفانه ها و نیایش‌هایش است. نیایش‌ها و عارفانه‌های این چریکِ جنگ‌گریز زمینی و امروزی است و نامیدن آنها به تناقض‌ها، گفتگوهای درونی یا وجدانی گویاتر است. سخت است باور اینکه چنین متونی از یک چریکِ کارکشته باشد ولی با دانستن سرگذشت چمران از دانشگاه تا کارزارِ جنگ می‌توان درک کرد که چرا علیرغم تمام اکراهش از جنگ به ناچار لباس رزم به تن کرده و در میانه خشونت و خون متونی احساسی و انسانی نوشته.

حسی هم که به قاسم سلیمانی دارم از همین جنس احساسم به چمران است و دوست دارم او را هم چمرانِ دیگری بدانم. هرچند متونی مشابه آنچه که چمران نوشته از سلیمانی ندیده‌ام ولی منش سلیمانی نشان می‌دهد چه بسا او هم تناقض‌ها، گفتگوهای درونی و وجدانیِ مشابهی با خود داشته است.

چمران را واقعیت‌های تلخ و اجتناب‌ناپذیر خاورمیانه به مسیر چریک شدن سوق داده بود، قاسم سلیمانی نیز با واقعیتِ ناگزیرِ حمله‌ی صدام به دفاع از وطن برخاست و بعد از پایان جنگ هم دوباره همان واقعیت‌های موجود در خاورمیانه بود که نگذاشت تفنگ را بر زمین بگذارد و به ناچار نقشی تقریبا مشابه چمران در خاورمیانه ایفا کرد.

تفاوت قاسم سلیمانی با اغلب سردارانی که بعد از جنگ همچنان زنده و نظامی ماندند در آن بود که او حتی بعد از پایان جنگ نیز همان «حاج قاسمِ» دفاع مقدس ماند ولی اکثریتی از سرداران دفاع مقدس که زنده ماندند در کنارِ نظامی‌گری به سمت تجارت، قدرت، شهرت، سیاست، ریاست، تسهیلات و تحصیلات رفتند و لباس خاکی و معنوی بسیجی‌های دفاع مقدس را به ناپاکی‌های بسیاری آلودند. در چنین زمانه‌ای حاج قاسم یک استثنا بود که علیرغم جا ماندن از همرزمان شهیدش همچنان آرمان‌ها و منش سرداران دهه شصت را حفظ کرد و از غالبِ سرداران پسادهه شصت فاصله گرفت. جسم حاج قاسم در دهه‌ی نود و کنار سردارانِ زنده می‌زیست ولی اخلاق، منش و سبک زندگی‌اش همچنان مشابهِ سردارانِ شهیدِ دهه شصت بود.

برای حاج قاسم تناقضِ زیستن در دهه‌ نود با منش و ارزش‌های دهه شصت بیش ازین قابل تداوم نبود؛ یا باید می‌شد همرنگِ اغلب سرداران امروزی یا می‌رفت نزد رفقای شهیدِ دهه‌ی شصتش و چه خوب که راه دوم توفیق او شد. تنها چیزی که از جسم دهه نودی او سالم ماند همان دستِ جانبازِ دهه شصتی‌اش بود تا نمادی باشد از هویت غالب و ماندگار و واقعی حاج قاسم.

قاسم سلیمانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۸ ، ۱۱:۰۵
ویرگول ،،،

با تصویر و سرنوشت فرهاد اشک میریزم ولی حس بد دولتی بودن بیشتر از مشت گره‌کرده اش، بیشتر از لبان سرخ او، بیشتر از فداکاری او، بیشتر از برادردوستی‌اش، بیشتر از غم پدر و مادرش عذابم می‌دهد. امثال منِ دولتی‌ حق اشک ریختن بر کاری که مسبب‌اش هستند را ندارند.

همین سال گذشته بود که به واسطه دولتی بودن از فساد گسترده‌ای که استاندار سابق آذربایجان‌غربی از همین مرزهای غربی و سهمیه‌های مرزنشینان داشت شنیدم، بعدها پرونده فساد جناب استاندار علنی شد و رسانه‌ها هم از ابعاد سواستفاده محمدعلی سعادت از حقوق دریغ شده نازنینانی چون فرهاد و آزاد نوشتند. سهمیه‌های قانونی حداقلی برای تجارت مرزنشینان تعریف شده ولی متاسفانه همین حداقل‌ها هم در آذربایجان‌غربی مشخص شد به نام فرهادها و آزادها ولی به کام دولت دولتمردانِ همکار من است. همین سال گذشته بود که همکارم گزارش مفصلی درباره لایحه ساماندهی معابر مرزی غیررسمی و اعتصاب یک ماهه سراسری در بانه و مریوان نوشت ولی نشد که منشا اثری شود چرا که امثال محمدعلی سعادت در جای‌جای این نظام رخنه کرده‌اند و هر تغییری در مناسبات تجاری مرزها با جیب آنها گره خورده است.

فساد استاندار سابق آذربایجان‌غربی در سهمیه‌های تجاری مرزنشینان و پیامدها و خطاهای لایحه ساماندهی معابر مرزی غیررسمی فقط دو مورد از اتفاقاتی است که با سرنوشت مستقیم فرهادها و آزادها مرتبط است و منِ دولتی هم علیرغم اطلاع از آنها نتوانسته‌ام تغییری ایجاد کنم. پیش از فرهاد و آزاد صدها هموطن دیگرم در همین کوه‌ها یا به ضرب گلوله همکاران من یا سرما و سوانح دیگر جان خود را به خاطر یک تکه نان فدا کرده بودند اما چون تصویری از آنها منتشر نشده بود، صدای مظلومیت آنها را نشنیده بودم. کردستان سال هاست که در بوران تبعیض و یخبندان نابخردی ها قرار دارد. نوشته بودند برای جستجوی فرهاد جز انگشت شمار نیروی هلال احمر کمکی از سوی ما دولتیان اعزام نشده بود ولی حتما برای خاموش کردن فریاد تظلم خواهی کردستان هزاران نیرو خواهیم فرستاد.

خودم را شریک در ظلمی می‌بینم که بر فرهادها و آزادها می‌رود. فرهاد و آزاد زیر بهمن ناکارآمدی‌ها و نابخردی‌های منِ دولتی جان می‌دهند، فرهاد و آزاد برای یک تکه نان به کوه می‌زنند و من هم برای چند تکه پول همراهِ ظلم‌ها و نابخردی‌های این نظام شده‌ام. کاش من هم به آزادگی آزاد و فرهاد بودم. شرمنده‌ام.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۸ ، ۱۳:۳۲
ویرگول ،،،

[منتشر شده در ماهنامه زمانه]



از جمله نکات مغفول در تحلیل انقلاب اسلامی شعارهای طنزی است که توسط معترضان در راهپیماییها و تجمعات اعتراضی علیه رژیم پهلوی سر داده میشد. در جریان مبارزات انقلابی صدها شعار با مضامین طنز علیه رژیم خودکامهی پهلوی سر داده شد که هنوز تحلیل درخوری دربارهی آنها انجام نشده است. چرا در تظاهرات و اعتراضاتی که کاملا جدی است، جمعیت کثیری همصدا با هم شعارهای طنزآمیز را فریاد میزنند؟ آیا این جمعیت کثیر برای شوخی و تفریح به خیابان میآمدند یا طنز موجود در فریادهای آنها کارکرد دیگری دارد؟ به برخی از این شعارهای طنز دقت کنید:

آب سماور سر رفت، شاه کثیف در رفت.

آب قم شوره، چشم شاه کوره، ما تورو نمیخواییم، مگه زوره.

آش خاله جون سر رفته، ممد دماغ در رفته.

اتل متل توتوله، این شاه چقد فضوله.

اتل متل توتوله، نه سگ میخواییم نه توله.

اتل متل توتوله، یه شاه داریم کوتوله، نه شیر داره نه پستون، فردا میره قبرستون.

ازهاری بیچاره، بازم بگو نواره، نوار که پا نداره.

ازهاری بیچاره، گوسالهی چهارستاره، بازم بگو نواره.

انقلاب سفید گندش در اومد، رژیم پهلوی عمرش سر اومد.

ای شریف امامی، نه شریفی، نه امامی، تو یک کثافت تمامی.

ای شریف امامی، نه شریفی، نه امامی، بلکه پفیوز تمامی.

این شاه خائن عمرش سر اومد، کوروش بلند شو، گندش در اومد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۷ ، ۱۷:۱۷
ویرگول ،،،

این روزها که اکثر ملت با استفاده از تعطیلات امام رفتن مسافرت شایدم مرقد! من بست نشستم خونه و مقاله‌ای حدودا نه هزار کلمه‌ای از ماروین زونیس استاد علوم سیاسی دانشگاه شیکاگو با موضوع روان‌شناسی سخنرانی‌های امام خمینی رو ترجمه می‌کنم. زونیس برای پژوهشگران انقلاب اسلامی و مسائل ایران چهره شناخته شده‌ای هست، ازش دو کتاب درخشان «شکست شاهانه» و «نخبگان سیاسی ایران» به فارسی ترجمه شده.

از هفت سال پیش تصمیم به ترجمه این مقاله گرفته بودم ولی تنبلی و مشغله تا امروز عقبش انداخت تا اینکه بالاخره با همکاری موثر عیال جان و فرصت تعطیلات امامی می‌تونم این چند روزه تمومش کنم. هفت سال پیش وقتی متن اصلی مقاله به دستم رسید دربارش اینجا نوشته بودم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۷ ، ۱۶:۲۷
ویرگول ،،،

[منتشر شده در شبکه مطالعات سیاست‌گذاری عمومی]

 

16 بهمن 1396 فردی کفن‌پوش و با سلاح سرد سعی کرد با عبور از گیت‌های امنیتی خیابان پاستور خود را به مجموعه‌ی ریاست‌جمهوری برساند ولی با شلیک گلوله‌ی مأموران حفاظتی به پایش متوقف شد. هرچند این مورد به دلیل تیراندازی صورت گرفته خبری شد اما همه‌روزه نمونه‌های متعددی از این افراد وجود دارند که وقتی با موانع حفاظتی در مقابل بیت رهبری، مجلس، ریاست جمهوری و قوه قضاییه مواجه می‌شوند صبر از دست داده و با عصبانیت و گاه خشونت سعی می‌کنند مسیر را باز کنند. پیش از این هم خودسوزی‌های متعددی در مقابل مجلس و ریاست‌جمهوری صورت گرفته بود و مسلما این اولین و آخرین مورد نیست.

وقتی فردی در مقابل بیت رهبری، ریاست‌جمهوری، مجلس و قوه‌قضاییه دست به خشونت یا خودزنی می‌زند دولتمردان و حتی رسانه‌ها و افکار عمومی دلیل آن را مسائل شخصی و دلایل فردی می‌دانند و تقریباً به‌اتفاق خشونت‌ورزی آن فرد را ناموجه تلقی می‌کنند، یعنی همه‌ی دلایل و عوامل به سطح فردی و روان‌شناختی تقلیل پیدا می‌کند و بیش از آنکه چرایی این اتفاقات در ساختار سیاسی، اجتماعی و اداری کشور جسته شود در زندگی شخصی و مشکلات روانی آن فرد خاص معرفی می‌شود. شاید بتوان موارد منفرد و محدود این‌چنینی را تقلیل به وضعیت روان‌شناختی و مشکلات شخصی افراد داد ولی وقتی موارد متعددی از آن‌ها رخ می‌دهد علت را باید در سطح اجتماعی، سیاسی و سازمانی ریشه‌یابی کرد.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۶ ، ۱۳:۵۶
ویرگول ،،،

آشنای غریبه
اگر پیش از این فقط توئیت‌های حسام‌الدین‌ آشنا مشاور فرهنگی رئیس‌جمهور و رئیس مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری خبرساز می‌شد به تازگی کنش‌هایش هم خبرساز شده است. آشنا در 140 کاراکتر توئیتری جملاتی می‌نویسد که گاه می‌توان 14 برداشت مختلف از آن داشت.
 آشنا با وجودی که در سخن گفتن جزو معدود سیاست پیشگان صریح جمهوری اسلامی است اما همیشه در توئیت کردن و به‌تازگی در کنش ورزی هم پیچیده و مبهم عمل می‌کند. همین خبرسازی‌های آشنا باعث شده که چهره پرحاشیه و چندپهلویی از این استاد ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع) در رسانه‌ها ساخته شود. چهره‌ی چندپهلویی که جناح چپ و راست هر دو در ترسیم آن دست‌به‌دست می‌دهند و به اتفاق نظر در نقد و گاه تخریب آشنا می‌رسند. آشنا در دولت اعتدال در مختصات جغرافیایی منحصر به فردی ایستاده که جز خودش کسی طول و عرض آن را نمی‌داند.
آشنا از سویی با لقب «مشاورتر» نسبت به سایر مشاورین روحانی زیرک‌تر معرفی می‌شود و از سویی دیگر به‌عنوان زننده‌ی گل به خودی خطاب می‌شود. اصول‌گرایان از سویی دلیل باخت خود در دوازدهمین انتخابات ریاست‌جمهوری را نداشتن استراتژیست ماهری چون آشنا می‌دانند و از سوی دیگر آشنا را متهم به طراحی جنگ‌های روانی و رسانه‌ای می‌کنند.
 آشنا از سویی چهره‌ای امنیتی و اطلاعاتی معرفی می‌شود و از سویی دیگر رسانه‌ها تیتر می‌زنند رئیس دفترش به اتهام جاسوسی بازداشت شده است. از سویی آشنا را متهم به استخدام در پروژه نفوذ دانشگاه دورهام می‌کنند و از سوی دیگر از او به‌عنوان ضدنفوذی و همکار دستگاه اطلاعاتی ایران در این پروژه نام می‌برند.
 در چهار سال گذشته اگر به تعبیر رئیس‌جمهور برخی از اعضای دولت با گیوه‌های ورنکشیده با دولت همراهی کردند مسلماً آشنا از آن‌هایی بود که نه‌تنها همیشه گیوه ورکشیده در خط مقدم حضور داشت بلکه همیشه آستین بالا داده و سینه سپر کرده‌ی دولت بود اما گاهی همین آشنا چنان توئیت‌ها و کارهایی می‌کند که رسانه‌های طرفدار دولت نیز به انتقاد از وی می‌پردازند. اگرچه سمت رسمی آشنا مشاور فرهنگی است ولی به نظر می‌رسد بیشتر مشاور سیاسی است و اتفاقاً کمتر از همه به مسائل فرهنگی دولت مشغول است.
 اگرچه معاون ارتباطات و اطلاع‌رسانی ریاست‌جمهوری و همچنین مشاور رسانه‌ای رئیس‌جمهور اشخاص دیگری هستند ولی اغلب از او به‌عنوان طراح و راهبر خط‌‌مشی رسانه‌ای دولت نام می‌برند. این موقعیت‌های متناقض و سخنان ناهمخوانی که درباره‌ی آشنا گفته می‌شود و نیز مواضع و کارهای غیرعادی او همگی نشان از آن دارد که وی تفاوت‌های بارزی با تیپ غالب سیاست‌ورزان جمهوری اسلامی ایران دارد. همین اجتماع نقیضین در آشناست که باعث شده در چند روز اخیر رسانه‌های متعددی از او با عنوان «غریبه» یاد کنند و به دلیل گفتار و کردار غیرمعمولش خواهان کنار گذاشتن وی از دولت روحانی شوند.
 رسانه‌هایی که از آشنا به‌عنوان «غریبه» یاد می‌کنند البته این را نمی‌دانند که «غریبه» در میان جامعه‌شناسان مفهوم دیگری دارد، معنایی که با آنچه رسانه‌ها به کار می‌برند بسیار متفاوت است. «غریبه» در معنای جامعه‌شناختی آن فقط نوعی آرایه‌ی ادبی برای به کار بردن در مقابل اسم آشنا نیست؛ بلکه نوعی منش و فرم اجتماعی است که با مقاله‌ی مشهور گئورگ زیمل جامعه‌شناس کلاسیک آلمانی وارد ادبیات جامعه‌شناسی شد.
تیپ رفتاری و گفتاری حسام‌الدین آشنا به نحوی است که به نظر می‌رسد مناسب‌ترین توصیف برای او همان توصیف گئورگ زیمل از «غریبه» باشد.
 حسام‌الدین آشنا خلاف نامش غریبه‌ است؛ البته غریبه در معنای زیملی آن. غریبه‌ی زیملی نوعی تیپولوژی است که به مدد آن می‌توان دلایل رفتارها و گفتارهای غیرعادی آشنا و مختصات جغرافیایی محل استقرار او را بهتر تحلیل کرد. غریبگی حسام‌الدین آشنا فقط محدود به عمر دولت روحانی هم نیست، او چه زمان حضور در وزارت اطلاعات و چه زمان استادی در دانشگاه امام صادق (ع) باز هم غریبه محسوب می‌شد. غریبگی در منش حسام‌الدین آشنا فقط یک آرایه‌ی ادبی پارادوکسیکال نیست بلکه نوعی فرم اجتماعی به معنای جامعه‌شناختی آن است.

[عکس از مصاحبه‌ای است که با آشنا سال 91 برای سایت جماران داشتم]
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۰۲
ویرگول ،،،

صبح روز پنجشنه 28 آذر 1387 دانشجویان خوابگاه رضایی دانشگاه مازندران درحالی با بدن های بی جان شیوا دلفانی و و ثریا رئیسی دانشجویان رشته های مدیریت صنعتی و شیمی مواجه شدند که بارها نسبت به وضعیت اسفناک خوابگاه های خود اعتراض و شکایت کرده بودند، سال گذشته نیز یکی از دانشجویان همین خوابگاه به علت نقص آبگرمکن و نشت گاز در حمام تا آستانه مرگ رفته بود و تنها بخت یارش بود که نجات یافت، متاسفانه مدیریت دانشگاه این زنگ خطر را جدی نگرفت،  تیرماه سال تحصیلی گذشته نیز حدود 200نفر از دانشجویان دختر خوابگاهی در سازمان مرکزی دانشگاه تحصن کردند تا شاید رئیس و یا حداقل معاون دانشجویی درجمع آنها حضور یابد و شنوای مشکلات و مسائل صنفی آنها در خوابگاه هایشان باشند اما تنها حراست دانشگاه با دوربین های فیلمبرداری به استقبال آنها رفت و دختران متحصن را تهدید به محرومیت از حضور در جلسه امتحان و احضار به کمیته انضباطی کرد. آنروز هیچیک از مدیران و معاونان دانشگاه اعتنایی به اعتراض صدها دختر دانشجو نکردند ولی یک ماه بعد وقتی دانشگاه اتوبوسی برای استفاده های تشریفاتی خرید، علیزاده رئیس و علویان معاون دانشجویی-فرهنگی دانشگاه به استقبال ازآن اتوبوس شتافتند و حتی برای آن گوسفند هم قربانی کردند و با آن عکس یادگاری گرفتند، تا ثابت کنند که نزد آنها ارزش یک اتوبوس بیشتر از ارزش صدها دانشجوست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۸۷ ، ۱۷:۴۴
ویرگول ،،،

[دانشجوی کارشناسی که بودم استاد درس جامعه‌شناسی توسعه دکتر محمد فاضلی در انتهای این واحد درسی تکلیف کرد متنی درباره‌ی نگرش‌مان به توسعه ایران بنویسیم، حاصلش شد این].


توسعه ایران آرزویی است که سال‌هاست ایرانیان در سر می‌پرورانند، همزمان با ایران کشورهای دیگری هم قدم در راه توسعه‌یافتگی نهاده‌اند، بسیاری از این کشورها اکنون وضعیت مطلوب‌تری نسبت به ایران دارند و مدام فاصله خود را با ایران بیشتر می‌کنند، سوال مهم این است که چرا کشورهایی که همزمان با ما و حتی پس از ما اندیشه توسعه را برای کشورشان مطرح کردند و برنامه‌هایی را پیش‌بینی کردند موفق بوده‌اند ولی ما توفیق چندانی نیافته ایم؟

اگر تبیین های نظریه وابستگی را مبنای پاسخ به این پرسش قرار دهیم به راحتی می توان گفت کشورهای مرکز و استعمار آنان مانع بود، شرایط ویژه منطقه ای ایران و منابع طبیعی غنی، جاذبه های فراوان برای کسانی که در صدد تصاحب آنها بودند داشت، ثروت و سرمایه های ایران غارت می شد و ایران هرچه داشت به بیرون منتقل می شد، مسئله توسعه در ایران را اینگونه دیدن و محوریت را به غربی ها نسبت دادن شاید تا چند دهه پیش معقول به نظر می رسید و با اطمینان می شد به وابستگی شدید به قدرت های نظام جهانی سخن گفت ولی اکنون دیگر نمی توان این نظریه را به کار بست، هرچند این را هم نمی توان انکار کرد که شرایط ویژه نوظهور جهانی روز به روز توسعه یافتگی را برای کشورهای توسعه نیافته نظیر ایران سخت تر و پیچیده تر می کند و نقش بازارها و سازمانهای بین المللی و شرکتهای چند ملیتی در اقتصادهای داخلی کشورها افزایش پیدا می کند، پس از انقلاب 57 می توان گفت که از نفوذ کشورهای مرکز در ایران کاسته شد و دیگر نمی شود توسعه نیافتگی ایران را با نظریه وابستگی توضیح داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۸۷ ، ۱۹:۴۶
ویرگول ،،،