ویرگول

جامعه نشینی، جامعه بینی و جامعه شناسی

ویرگول

جامعه نشینی، جامعه بینی و جامعه شناسی

ویرگول

ویرگول برای نرسیدن به نقطه

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

 معمولا به نظر می‌رسد این والدین هستند که باید به کودکان بیاموزند اما درس‌های مهمی را می‌توان از کودکان آموخت:

 

 ما موجوداتی وابسته هستیم

یکدندگی آسان است، اینکه بخواهیم استقلال‌مان را بیش از اندازه اعمال کنیم. اما برای بقا، همه ما باید مراقبت و توجه دائمی و طاقت‌فرسا دریافت کنیم. بچه‌ها یادآور این‌اند که هیچ کس خودش را نساخته و بنابراین همه بدهکار والدینمان هستیم.

 

آنچه عشق است

کودکان به ما حقیقی‌ترین، ناب‌ترین و بی‌شائبه‌ترین نوع عشق (عشق ورزیدن بدون انتظار دریافت چیزی در عوضِ آن) را می‌آموزند، تنها به این دلیل که کسی دیگر نیاز به کمک دارد و ما در موقعیتی هستیم که می‌توانیم کمک کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۹ ، ۱۶:۰۶
ویرگول ،،،

عشق به همان میزان که حس و لذتی بی‌مانند به همراه دارد در عین حال می‌تواند فلاکتی عظیم را سبب شود. کمتر عذابی می‌تواند به پای عذابی که رابطه‌ها علت آن هستند برسد. انسان باید برای درک مصیبت‌هایی که دچارشان می‌شود تلاش کند. این درک باعث می‌شود احساس نکنیم فقط ما هستیم که دچار مصیبت شده‌ایم، در نهایت خواهیم پذیرفت که بعضی مصیبت‌ها جز طبیعی‌ترین اتفاقات عالم هستند. هدف این کتاب پرورش نوعی مهارت هیجانی در خوانندگان است که نامش را می‌توان «واقع‌بینی در عشق» گذاشت، یعنی درک اینکه چه توقعات معقولی می‌توان از عشق و عاشقی داشت و نیز اینکه چرا اغلب اوقات، بی آنکه به بدشانسی یا مشکلات شخصی‌مان ربطی داشته باشد، از عشق و عاشقی خیری نمی‌بینیم.

جامعه معمولا در مورد بسیاری از مشکلات مربوط به عشق و عاشقی بی‌پرده صحبت نمی‌کند و این باعث می‌شود مصائب عشق را طبیعی ندانیم و اغلب فکر می‌کنیم فقط خودمان دچار چنین مکافات‌هایی می‌شویم. وقتی در رابطه‌مان به مشکل بر می‌خوریم فکر می‌کنیم علت این است که طرف‌مان آدم ابلهی است. نتیجه‌گیری معقول‌تر اما آن است که بدانیم قرارمان با یارمان و مسیری که قصد پیمودن آنرا داریم از نوعی است که کمتر کسی در آن موفق می‌شود. ممکن است تصمیم بگیریم از رابطه بیرون بیاییم و به جای تعدیل تصوراتمان درباره عشق و رابطه؛ سراغ آدم جدیدی برویم. به جای مقصر دانستن طرف مقابل باید انگشت اتهام را به سوی عشق نشانه گرفت. عشق به دلیل ماهیت ساختاری آن پدیده‌ای چالش‌برانگیز است و بهتر است به این باور برسیم که پای هیچ دلیل شخصی و منحصر به فردی در میان نیست.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۹ ، ۱۵:۵۸
ویرگول ،،،

کتاب دیگری از مجموعه کتاب‌های مدرسه زندگی با حرفای غیرمتعارف که هدفش این نیست کلا از شر دعوا خلاص شویم، بلکه تلاش می‌کند راهی برای دعواهای ثمربخش معرفی کند. باید یاد بگیریم خوب دعوا کنیم، نه اینکه اصلا دعوا نکنیم. هرچند واکاوی بیست نوع از دعواهای مرسوم زن و شوهری است ولی در روابط دوستانه هم برخی از این دعواها رخ می‌دهد. این کتاب برای هر آنکس که می‌خواهد خوب دعوا کند مفید است.

مهم‌ترین ایده برای دعواهای سازنده این است که به خودمان یادآوری کنیم همه‌ی ما به حکم طبیعت عمیقا ناقص و ناکامل و گاهی اوقات کاملا دیوانه‌ایم. دشمنِ دعواهای سازنده حس حق به جانب بودن است. اگر روابط با مفروض داشتن این حقیقت پیش بروند که هردو طرف احمق، متزلزل، از بسیاری جهات پرعیب و همیشه نیازمند بخشش‌اند، ثمرات عظیمی به بار خواهد آمد. آنچه ما را تبدیل به هیولا می‌کند، اعتقاد ضمنیِ ما به کمال و بی‌نقصی‌مان است.

اینکه به طور مشخص بابت چه چیزی دچار اختلاف شدید و آزارنده‌ایم ویژه‌ی خودمان است، اما اینکه در زندگی ما چنین اختلافاتی هست، سرنوشت مشترک همه‌ی زوج‌ها است. باید در عین حس اندوه، به تراژدی حیات بشر بخندیم.

دعواهای زن و شوهری

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۹ ، ۱۴:۵۷
ویرگول ،،،

دوستی کتاب جدید امیر نیک‌پی؛ جامعه‌شناسی دینداری را هدیه کرده بود، به تورق آن بودم که سایر کتاب‌های نیک‌پی را هم در مجازستان جستم، بین تمام کتاب‌های تالیفی و ترجمه‌ای امیر نیک‌پی کتاب «دفتر عاشق و معشوق» نوشته ریمون لول، ترجمه او و ژوستین لاندو عنوانی ناهمخوان با علایق پژوهشی و تحصیلات نیک‌پی داشت. اسم یک زن فرانسوی هم به عنوان مترجم فارسی کتاب کنجکاوی را بیشتر کرد: استاد زبان‌ها و تمدن‌های خاور نزدیک در دانشگاه هاروارد، پژوهشگر ادبیات فارسی و برنده جایزه جهانی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۹۴. امیر نیک‌پی هم که کارشناسی تا دکترای جامعه‌شناسی را در مدرسه عالی علوم اجتماعی پاریس خوانده و اینک استاد دانشگاه شهید بهشتی است چرا به ترجمه چنین کتابی ناهمخوان با رشته تحصیلی‌اش با ژوستین لاندو فرانسوی پرداخته؟ پاسخ این سوال را خودشان در مقدمه کتاب داده بودند:

«داستان دوستی ما این ترجمه را آفرید؛ دوستی‌ای که با پرواز و سفر همزاد است؛ زیرا در دهه‌ی هفتاد شمسی از پاریس آغاز شد، در تهران ادامه یافت و در رفت و برگشت میان این دو شهر عمیق‌تر شد. تو این سو، من آن سو؛ تو آن سو، من این سو. از خلال پیام‌های کوتاه و وسایل ارتباطی جدید و گاهی هم تلفن، میان واژگان دوستی، واژگان دیگری نیز بر زبان می‌آوردیم: واژگان بزرگان اندیشه و ادب. کتاب‌هایی نیز به هم هدیه می‌دادیم. دیدگاه‌هایمان را نیز گاهی در میان می‌گذاشتیم تا فال را به نام این دفتر ریمون لول زدند: دفتر عاشق و معشوق. در پاریس کشفش کردیم، در تهران خواندیم و به فارسی برگرداندیم و سپس در سفرهایمان دست نوازش بر واژگان کشیدیم. در لحظات تنهایی که پیدا می‌کردیم، لفظ و معنای دیگری در روابطمان پدیدار شد. خواستیم این دفتر کوچک که امین راز دوستی‌مان شد، به زبان فارسی هم وجود داشته باشد. واژگان این دفتر واژگان سفر و پرواز هستند، آنها را برگرفتیم و بازخوانی کردیم و ترجمه به عنوان سرانجام یک مسیر، خود را به ما تحمیل کرد».

دفتر عاشق و معشوق

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۹ ، ۱۴:۵۲
ویرگول ،،،

شناختن خودمان و به خصوص ذهنمان برخلاف تصور بسیار سخت و پیچیده است، تمایز قائل شدن بین بخش خودآگاه و ناخودآگاه ذهن باعث می‌شود بپذیریم که بخش اعظمی از شخصیت و هویت ما در  ناخودآگاهمان نهفته است که حتی خودمان هم آنرا نمی‌شناسیم. این ناخودآگاه پنهان در بزنگاه‌های زندگی‌ چنان بر رفتار و گفتار و تصمیمات ما تاثیر می‌گذارند که خودمان پس از مدتی حیرت می‌کنیم چگونه و چرا آن کار را در آن مقطع انجام دادیم.

ترس احساسی از دانستن و اقرار به لایه‌هایی پنهان از شخصیت ما که انکارش می‌کنیم، باعث می‌شود همواره از خودشناسی شجاعانه گریزان باشیم. وقتی شروع به خودشناسیِ ناخودآگاهمان می‌کنیم احساسات آزاردهنده شروع به خودنمایی می‌کنند و بلافاصله خودآگاه ما وحشت می‌کند و سعی می‌کند مانع کاوش ناخودآگاه شود چرا که در آنجا ترس‌ها، انکارها، خطاها، وقایع و واقعیت‌های تلخی نهفته است که همواره سعی کرده‌ایم از آنها فرار کنیم. یا باید وحشت یکباره‌ی مواجهه با این لایه‌های پنهان ذهن‌مان را به جان بخریم یا با فرار از آنها زجری مستمر و نهفته در اعماق ذهنمان را تا همیشه حمل و انکار کنیم.

کتاب خود را بهتر شناختن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۹ ، ۱۲:۱۰
ویرگول ،،،

منتشر شده در روزنامه ایران، ایران آنلاین و مگ‌ایران

 

جدید‌ترین کتاب دکتر امیر نیک‌پی با عنوان «جامعه‌شناسی دینداری؛ سرگذشت اعتقاداتی به‌نام دین در دنیای امروز» در ۴۱۰ صفحه توسط انتشارات نگاه معاصر به تازگی منتشر شد. این کتاب مجموعه‌ای از دو مقاله، ده درس‌گفتار، سه سخنرانی، سه مصاحبه و چهار ترجمه‌ با محوریت موضوع جامعه شناسی دینداری است.
امیر نیک‌پی کارشناسی تا دکترای جامعه‌شناسی را در مدرسه عالی علوم اجتماعی پاریس خوانده ولی عضو هیأت علمی گروه حقوق بشر دانشگاه شهید بهشتی است و بیشتر فعالیت دانشگاهی‌ و تدریسش معطوف به جامعه‌شناسی حقوق است و همین نبودش در دانشکده‌ علوم اجتماعی موجب شده در میان جامعه‌شناسان ایران آنگونه که باید شناخته نشود.
نیک‌پی پیش از این کتاب‌های هویت انسانی و اخلاق ادگار مورن، انسان‌شناسی حقوقی نوریر رولان، دین در دموکراسی و حقوق بشر مارسل گشه و دفتر عاشق و معشوق ریمون لول را از فرانسه به فارسی ترجمه کرده و کتاب «بیست ساله بودن در شهر آیت‌الله‌ها» را با همکاری فرهاد خسروخاور و کتاب «دین و سیاست در ایران معاصر» را به زبان فرانسه و «تبیین جامعه‌شناختی ایدئولوژی و توسعه سیاسی در ایران معاصر» را مشترک با فرح ترکمان به زبان فارسی نوشته است.
نخستین بخش کتاب جامعه‌شناسی دینداری یعنی مقاله «ایدئولوژی، دین و انقلاب ایران» برگرفته از رساله دکترای نیک‌پی است.
درس‌گفتارهای این کتاب همگی مباحث نظری مرتبط با دینداری و سکولاریسم و لائیسیته هستند و تحلیل دین و دینداری با ارجاع به ایران در میان آنها دیده‌ نمی‌شود اما در بخش سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های کتاب جامعه معاصر ایران هم موضوع تحلیل‌ها است. چهار ترجمه پایانی کتاب هم شامل دو مقاله از دانیل هرویو-لژه و دو مقاله دیگر از پیتر برگر و الیویه چانن است. از میان این چهار مقاله دو مقاله ترجمه مشترک امیر نیک‌پی و سارا شریعتی در دورانی است که هر دو در فرانسه ایام دانشجویی را می‌گذراندند.

 

مشخصات کتاب

جامعه‌شناسی دینداری؛ سرگذشت اعتقاداتی به‌نام دین در دنیای امروز، امیر نیک‌پی، انتشارات نگاه معاصر، 1399

جامعه شناسی دینداری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۹ ، ۱۱:۵۸
ویرگول ،،،

منتشرشده در سایت‌های فرارو، تابناک، انصاف‌نیوز، برخط نیوز و پیام ویژه

 

فضای احساسی شکل گرفته پس از انتشار ناقص سخنان رجب طیب اردوغان در جشن پیروزی جنگ قره‌باغ چنان شدید و سریع بود که بعد از گذشت چند روز از این اتفاق بیان نظری متفاوت از آنچه در اغلب رسانه‌های داخلی گفته می‌شود بسیار پرهزینه و سخت است.

متاسفانه بسیاری در یک تحریف رسانه‌ای گرفتار شدند و اساسا بدون خواندن و شنیدن متن اصلی و کامل سخنان اردوغان به سرعت روایت رسانه‌های پان‌ایرانیست و پان‌ترکیست را باور کردند و همسو با یکدیگر به قوم‌گرایی و تضعیف اتحاد و همدلی ملی دامن زدند، فرایندی که در نهایت باعث شد شعری که تعبیر به ادبیات حسرت شده بود با ادبیات نفرت پاسخ داده شود.

جنجالی که پان‌ایرانیست‌ها بر سر یک ترانه راه انداختند مشابه همان جنجالی بود که سال ۱۳۸۵ پان‌ترکیست‌ها بر سر کاریکاتور روزنامه ایران به پا کردند. هر دو این اقدامات اشتباه و ناشی از پروپاگاندای معمول تمام پان‌ها بود که در نهایت حاصلی جز ایجاد چالش در روابط بین‌الملل کشورمان، تنش‌زایی بین اقوام مختلف ایران و ترویج ادبیات نفرت ندارد. هر دو این جنجال‌ها منطق، اهداف، نتایج و روش مشابهی داشتند و عاملان آن‌ها هر دو افراط‌گرایانی بودند که با غالب کردن تفسیری جعلی از محتوای یک ترانه و کاریکاتور واقعیت را به شکلی دیگر نمایش دادند.

بدیهی است که هیچگاه نباید قوم‌گرایی را با قوم‌گرایی پاسخ داد، ولی متاسفانه همیشه برخی افراد و رسانه‌های ایرانی به اسم ملی‌گرایی و لزوم مقابله با تجزیه‌طلبان در مقابل اقدامات معدود افراد پان‌اندیش عینا کنش‌هایی ایدئولوژیک، جزم‌اندیشانه، متعصبانه و نژادپرستانه مشابه همان پان‌ها انجام می‌دهند که در نهایت باعث مطرح کردن پان‌ها به عنوان یک جریان ریشه‌دار، پرطرفدار، فعال و قوی می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۹ ، ۱۱:۴۸
ویرگول ،،،

بهت ‌آور است، اسم‌هایی در یک هفته اخیر به عنوان آزارگران و متجاوزان جنسی مطرح شده که با شنیدن آنها احساس ترس و ناامنی شدیدی به آدمی دست می‌دهد. قطعا هیچ کس نمی‌تواند شدت رنج و عذابی که آسیب‌دیدگان این آزارها و تجاوزها تجربه کرده‌اند را درک کند ولی کارگردان، خواننده، نقاش، جامعه‌شناس، روانشناس، نویسنده، نوازنده، استاد_دانشگاه و تمامی افراد سرشناسی که این اقدامات را مرتکب شده‌اند به نوعی به #اعتماد و علایق میلیون‌ها مخاطبانشان هم #تجاوز کرده‌اند، همه‌ی ما قربانیان آزارها و تجاوزهای این چهره‌های شاخص هستیم. با هر اسمی که این روزها افشا می‌شود بخش مهمی از فیلم‌ها، کتاب‌ها، آهنگ‌ها و #فرهنگـِ #ایران خدشه‌دار می‌شود. دردناک تر از همه افشای نام آن جامعه‌شناسی است که خود پژوهشگر حوزه‌ی آسیب‌های اجتماعی #زنان بود و چندین #کتاب در این حوزه نوشته؛ دیگر به هر کسی که حرف از اینگونه مسائل می‌زند باید شک کرد، دیگر حتی به خودم هم شک دارم.

آزار جنسی

هرچند می‌توان مدعی شد بین تخصص شغلی این افراد و اقدامات شخصی آنها باید تفکیک قائل شد ولی هیچ روح رنجور و هیچ وجدانی را چنین توانی نیست. برعکس باید گفت این چهره‌های سرشناس به پشتوانه‌ی همین تخصص شغلی و #قدرت و جایگاه فرادستی که با تشویق‌ها، شهرت جمعی و اعتماد عمومی به دست آورده بودند اقدام به #آزار و تجاوز کرده‌اند. بیراه نیست که از میان اینهمه اسامی افشایی در یک هفته اخیر فقط یک فرد گمنام بازداشت شده و از کوچک‌ترین برخورد قدرت رسمی با ده‌ها چهره سرشناسی که نام آنها هم به میان آمده؛ خبری نیست.

این حجم قابل توجه از آزارها، خشونت‌ها و تجاوزهای جنسی که تاکنون کمتر به این گستردگی از آنها سخن گفته می‌شد؛ نشانگر رنجی نهادینه در روان تک تک #ایرانیان است. شجاعت اعتراف/اعتراض را نداریم وگرنه بعید است فردی پیدا شود که مصادیقی از اقسام رفتارهای ناپسند جنسی را در تجربه زیسته خود نداشته باشد.

آسیب‌های روحی و روانی ناشی از تجربیات تلخ جنسی از عمیق‌ترین و دیرپاترین آسیب‌هایی است که در وجود آدمی رخنه می‌کند و ردی از آن در لحظه لحظه‌ی زندگی و به خصوص در روابط اجتماعی‌اش باقی می‌ماند. امر جنسی چنان #شخصیت و افکار و کنش‌های آدمی را در ضمیر ناخودآگاهش شکل می‌دهد که حتی خود شخص هم متوجه نمی‌شود، همه‌ی ما آسیب‌دیدگان و آسیب زنندگان جنسی هستیم، نیاز به #روانکاوی ملی داریم.

* عکس از خبرگزاری فرانسه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۹ ، ۲۳:۴۱
ویرگول ،،،

معرفی مزدک دانشور باعث شد بخوانمش، عکس هم از صفحه اوست. چند داستان کوتاه با محوریت زندگی انسان معاصر با ترجمه‌ای خوب از مژده الفت. سه برش از داستان نخست کتاب را مزه کنید.

 

تنهایی بخارپز

برای دو نفر

مواد لازم: دو آدم، یک رابطه

طرز تهیه: روزهای شادی را می‌گذرانیم. لذت باهم بودن را تا زمان جوش آمدن تندتند با تمام مراحل زندگی مخلوط می‌کنیم. دوستان را به رابطه اضافه می‌کنیم. سینما می‌رویم. بیرون که می‌آییم چیزی از فیلم یادمان نیست. فقط گرمای دستی را حس می‌کنیم که تمام مدت توی دستمان بوده. وعده و وعید می‌دهیم و وقتی حسابی زیر فشار وعده‌ها له شدیم، دروغ ها را اضافه می‌کنیم. هر وقت خوشبختی شروع به قل قل کرد، شعله‌ی زیر رابطه را خاموش می‌کنیم و می‌گذاریم مدتی به حال خود بماند. وقتی به دمای اتاق رسید، ادویه‌هایی مثل حسادت و دعوا را به میزان دلخواه اضافه می‌کنیم. در صورت تمایل، می‌توان خیانت را هم به آن اضافه کرد. ‌وقتی رابطه کاملاً سرد شد، آن را همراه اشک سِرو می‌کنیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۹ ، ۲۳:۱۰
ویرگول ،،،

کتاب آگاهانه دوست داشتن را باید ردیه‌ای بر عشقِ رمانتیک و توصیه برای بازگشت به رویکرد کلاسیک به عشق نام نهاد. رویکرد رمانتیک به عشق در عمل فاجعه‌بار بوده و برای نجات عشق باید آنرا از رمانتیسم زدود. نگاه رمانتیک به عشق توقعات نادرست و ناشدنی در ما ایجاد کرده که باعث نارضایتی از روابطی که داریم و شکست در آنها شده است. رمانتیسم تصویری خیرخواهانه و آرمانی اما غیرقابل تحقق و تحریف‌شده از رفتار صحیح در رابطه ترسیم می‌کند.

اینکه در عشق رمانتیک گفته شود دیگری را باید همان‌طور که هست پذیرفت، حرف درستی نیست. چطور ممکن است کسی ما را خوب بشناسد و نخواهد بعضی خصوصیات ما تغییر کند؟ آیا ما خودمان در پی تغییر و بهبود زندگی خود نیستیم؟ پس چرا باید دیگری را به خاطر میل به تغییر دادنی سرزنش کنیم که خود برای خود می‌پسندیم؟ یونانی‌ها معتقد بودند از آنجا که ما انسان‌ها ناقصیم، برای تقویت عشق باید یاد بدهیم و یاد بگیریم، دو طرف باید رابطه را بستری برای تعیلم و تعلم بدانند. وقتی دو نفری که یکدیگر را دوست دارند به هم مطالب ناخوشایندی را گوشزد می‌کنند، معنایش این نیست که شریکشان نفهم و نادان است، در واقع به عشق‌شان خدمت می‌کنند: می‌کوشند شریک خود را دوست‌داشتنی‌تر کنند.

ما نباید به هر درخواست و نکته‌ای که برای اصلاح و تغییر از جانب شریک‌مان مطرح می‌شود واکنش تند نشان دهیم و آنرا نوعی تحکم و دستور تلقی کنیم، نباید فکر کنیم هر نصیحتی حمله به کل شخصیت و زندگی ما است و طرف مقابل می‌خواهد ما را تحقیر کرده و بر ما مسلط شود. در عوض باید حقیقت موضوع را دریابیم: هر نصیحتی، هر قدر هم ناشیانه، نشانه‌ای است از اینکه شریک زندگی‌مان دارد آزار می‌بیند، هرچند هنوز واضح و روشن آزردگی‌اش را ابراز نکرده باشد. دوستمان بیشتر از شریک زندگیمان کارهای ما را تایید می‌کند و کمتر ما را نصیحت می‌کند؛ نه به این دلیل که دوست آدم بهتر و فهمیده‌تری است؛ بلکه به این دلیل که اهمیت چندانی برای ما قائل نیست. هر قدر برای فردی مهم‌تر باشیم نقدهای او هم علیه ما بیشتر می‌شود. نقد بیشتر نشانه توجه بیشتر و درخواست اصلاح بیشتر نشانه تلاش برای بهبود، ارتقا و حفظ پیوند است.

ما در رابطه عاشقانه هرگز نباید از نصیحت و توصیه اجتناب کنیم. اشتباه است که اگر درس و نکته‌ای را به ما گوشزد کردند، حال هرچه قدر هم ناشیانه، آن را پس بزنیم. عشق باید تلاشی پرورش‌دهنده برای رشد و اصلاح همه‌جانبه دو طرف رابطه باشد.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۱۵
ویرگول ،،،

خاطرات سوگواری جستارهای پراکنده رولان بارت در فقدان مادرش است. رولان بارت وقتی سه ساله بود پدرش را در جنگ جهانی از دست داد و پس از آن 60 سال در کنار مادرش زیست، فقط نزدیکانش تا حدی از شدت وابستگی رولان به مادرش اطلاع داشتند. رولان بارت یک روز پس از مرگ مادرش شروع کرد به نوشتن جستارهای کوتاه روزانه‌ای که تک‌تک آنها گویای عمق احساس و رنج بارت در فقدان مادرش هستند. این جستارها هرچند در سوگ پایان رابطه‌ای عاشقانه بین مادر و فرزند نوشته شده‌اند ولی می‌توان آنها را به هر فقدان ناشی از رابطه‌ای عاشقانه تعمیم داد. کتاب «سخن عاشق» رولان بارت به نوعی درباره دوران حیات عشاق است و این کتاب درباره دوران هجران عشاق.

 

برخی از جملات انتخابی از این کتاب:

سوگواری‌ام، سوگواری برای یک رابطه عاشقانه است، نه سوگواری متعلق به ساز و کار معمولی زندگی. با کلماتی (کلمات عاشقانه) که به ذهن می‌آیند به این سوگ می‌نشینم.

مصیبت‌دیده از ماهیت انتزاعی و در عین حال دردناک و آزارنده‌ی فقدان؛ که به من اجازه‌ی فهمِ بهترِ انتزاع را می‌دهد. فقدان و درد، دردِ فقدان و در نتیجه شاید عشق؟

شرمسار و تقریبا گناهکار؛ چرا که گاهی حس می‌کنم سوگواری‌ام صرفا نوعی شکنندگی در برابر احساسات است. اما مگر همه‌ی زندگی‌ام همینگونه احساساتی نبوده‌ام؟

تنهایی- کسی را در خانه نداشته باشی که بتوانی به او بگویی: فلان ساعت به خانه باز خواهم گشت و یا کسی که صدایش بزنی (یا کسی که تنها به او بتوانی بگویی): من اینجام، من آمدم.

آشکار نساختن سوگواری (یا دست کم بی‌تفاوت بودن نسبت به آن) اما تحمیل حق عمومی بر [دانستن] رابطه‌ی عاشقانه‌ای که به آن اشاره دارد.

با ترس دیدن لحظه‌ای که خیلی ساده ممکن است دیگر خاطره‌ی آن کلماتی که با من گفته است اشک بر چشمانم نیاورد.

نگویید سوگواری. این عبارت بسیار روانکاوانه است. سوگوار نیستم. رنج می‌کشم.

رنج شدید و پیوسته؛ حس پایدار فرسودگی. سوگواری تشدید می‌شود، ریشه می‌دواند. در آغاز به طرزی غریب، به کندوکاو در شرایط تازه‌ام (تنهایی) احساس علاقه می‌کردم.

همه «بی‌اندازه مهربان»‌اند. و با این حال حس می‌کنم کاملا تنهایم («ترک‌شدگی»).

کتاب خاطرات سوگواری

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۰۴
ویرگول ،،،

متن زیر حاصل پایان‌نامه کارشناسی‌ام در رشته علوم اجتماعی دانشگاه مازندران است. این مقاله در سال 1388 در همایش مسائل اجتماعی استان مازندران ارائه شد. بعد از گذشت ده سال اینجا هم منتشرش می‌کنم.

 

چندسالی است ژانر نوظهوری از موسیقی را می‌توان در جامعه ایران یافت که تمایزات آشکاری با سایر سبک‌های موسیقیایی دارد، این ژانر موسیقیایی رپ نامیده می‌شود که بخشی از فرهنگ هیپ هاپ است، می‌توان گفت رپ پدیدهای فراتر از موسیقی است و باید در مطالعه آن در قالب خرده فرهنگ‌های جوانان (Youths Subcultures) بدان نگریست، ساده‌ترین تعریفی که از خرده‌فرهنگ می‌توان به دست داد تعریف آن به عنوان گروهی است که ارزش‌ها و هنجارهایی متفاوت با فرهنگ اکثریت جامعه دارد.(گیدنز،1384: 561) و در تعریفی دقیقتر می‌توان آن‌را منحصر به گروه‌های سنی جوان دانست که از طریق تشکیل گروه‌های خرده‌فرهنگی، ارزش‌ ها و هنجارهای خود را که متمایز از الگوهای اکثریت جامعه است پی می‌گیرند، نقش خرده‌فرهنگ جوانی هویت بخشی به اعضای خود از طریق عناصر و نشانه‌های فرهنگی است که اعضای آن در چارچوب آن خرده‌فرهنگ مصرف می‌کنند. جوانان با تبدیل گروه‌های دوستی‌شان به گروه‌های خرده فرهنگی نمادهایی را برای اعلام استقلال و حضور خود بکار می‌گیرند که از طریق آنها پیام و هنجارهای خود را به سایر اعضای جامعه انتقال می‌دهند، از جمله‌ی این نمادهای ارتباطی و هویتی موسیقی و بخصوص موسیقی رپ است.

این پژوهش با روشی کیفی و با تکنیک مصاحبه عمیق با رپرها به شناخت و توصیف خرده فرهنگ های جوانان که با محوریت موسیقی رپ در میان جوانان شهرستان بابلسر تشکیل یافته و به فعالیت مشغول‌اند پرداخته است و سعی در آزمون نظریات مکتب بیرمنگام بر روی خرده فرهنگ‌های رپ بابلسر داشته است.

 

رپ

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۸ ، ۱۴:۱۶
ویرگول ،،،

عشق بهایی دارد که همواره باید بپردازیم و تنهایی بخشی از این بهاست. همه ما که دل در گرو مهر کس یا کسانی داریم، وقتی دیگر آن کس یا کسان نیستند، چه جسماً تنهامان گذاشته باشند و چه از نظر روحی و عاطفی، احساس تنهایی می‌کنیم. البته می‌توانیم خودمان را از چنین گزندی درامان نگاه داریم-بدین ترتیب که هیچ پیوند عاطفی نزدیکی با هیچ کس برقرار نکینم- اما حاصل آن یک جور احساس تنهایی اساسی‌تر و عمیق‌تر است.

تنها بودن به خودی خود نه بار معنایی مثبت دارد، نه بار معنایی منفی. همه چیز بستگی به نحوه تنها بودن دارد. تنها بودن-به حال خود ماندن-موقعیتی است که بهترین لحظات زندگی را شکل می‌دهد، هم بدترین‌هایشان را.

این واقعیتی به رسمیت شناخته شده است که تنهایی مزمن و انفراد اجتماعیِ تجربی با احساس بی‌معنایی در زندگی مرتبط هستند. رابطه شخصی با دیگران نقشی تعیین‌کننده در معنای زندگی افراد دارد. زندگی افرادی که چنین روابطی ندارند از معنی تهی می‌شود. برای اکثر ما ارتباطاتمان با عده‌ای معدود سازنده ی بخش اعظم معنای زندگی‌مان است. این بدان معناست که احساسِ تعلق برای احساس معنا در زندگی امری اساسی است.

احساس تنهایی، حاکی از این است که ما روابط اجتماعی ارضاکننده‌ای نداریم. آنهایی که مرتبا و هر روزه با دوستانشان گرد هم می‌آیند بیشتر از کسانی که غیرمرتب با آنان دیدار می‌کنند در معرض احساسِ تنهایی قرار دارند. شیوع احساس تنهایی میان زنان بیشتر از مردان است. افراد تنها خودمحورتر از دیگران هستند.

احساس تنهایی ربط وثیقی به احساس شرم دارد. برای افراد سخت است اعلام کنند که احساس تنهایی می‌کنند. برای پرهیز از این شرم، فردِ تنها هر قدر هم که احساسِ تنهایی کند ضمن انکارِ احساسِ تنهایی وانمود می کند که زندگی اجتماعی پرشور و نشاطی دارد. تنهایی احساسی است که ما حتی از خودمان هم پنهانش می‌کنیم.

ما نیازمند زیستن در پیوندی ارتباطی با همدیگر هستیم. ما در زندگی نیازمندِ دوستی و عشق هستیم. ما نیاز داریم نگرانِ کسی باشیم و کسی هم نگرانِ ما باشد. وقتی نگرانِ کسی هستیم دنیا برایمان معنا پیدا می‌کند. این نگرانی نسبت به دیگران است که به ما شخصیت می‌دهد. در واقع ما همان نگرانی‌هایمان هستیم. اگر نگران کسی یا چیزی نباشیم هیچ چیز نیستیم. اگر صرفا نگران خودمان باشیم در یک دورِ باطلِ خالی گرفتار می‌آییم. ما نیاز داریم که نیازمندمان باشند. ما نیازمندِ این هستیم که قدرِ کسانی را بدانیم که قدرِ ما را می‌دانند.

کتاب فلسفه تنهایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۸ ، ۱۰:۵۲
ویرگول ،،،

«معمولا بعد از یک استفراغ مفصل آدم احساس آرامش می‌کند... هیچ چیز مثل یک استفراغ مشترک نمی‌تواند یک دوستی ریشه‌دار میان دو نفر به وجود آورد».

این جمله حال بهم زن از سیلویا پلات چندان قرابتی با چهره‌ خندان او ندارد ولی او هم مثل تمامی مبتلایان به افسردگی با افکار و احساساتی درگیر بود که نشانی از آن را نمی‌توان در ظاهرش یافت.

می‌گویند حباب شیشه به نوعی زندگی‌نامه خود پلات در دوران نخست افسردگی‌اش است، کتابی که با خواندن آن می‌توان تاحدی جهان ذهنی انسان‌های افسرده را شناخت. پیچیدگی‌ها، آشفتگی‌ها، رنج‌ها، هذیان‌ها، تخیلات و تردیدهای افسردگی را فقط مبتلایان آن درک می‌کنند؛ برای همین است که افسردگان این کتاب را نمی‌خوانند; حس می‌کنند. توصیف افسردگی برای اغیار مثل توصیف رنگ‌ها برای نابینایان است.

پلات زنی بود که نوشته‌ها و شعرهایش در همان آغاز جوانی نوید ظهور نویسنده و شاعر بزرگی را می‌داد ولی افسردگی در بیست سالگی امانش نداد، با خوردن بیش از پنجاه قرص خواب‌آور کوشید خودکشی کند اما نجاتش دادند و مدتی راهی آسایشگاه روانی شد. دور نخست افسردگی را پشت سر گذاشت، با تد هیوز شاعر نامدار ازدواج کرد و مادر دو فرزند شد. در همین زمان بود که تفاوت میان روشنفکر بودن، همسر بودن و والد بودن مدام درگیرش می‌کرد.

تد و سیلویا شاعران خوبی بودند ولی همسر خوبی برای هم نبودند و پس از شش سال از هم جدا شدند. افسردگی دوباره سراغش آمده بود، مدتی پس از طلاق اینبار وقتی سی و یک ساله بود در خودکشی با گاز موفق شد. تصویر جسد او داخل فر اجاق گاز از صحنه های دراماتیک‌ ادبیات جهان است. فیلمی هم با نام «سیلویا» از زندگی او ساختند.

 

تکمله

نام سیلویا پلات را اولین بار دانشجوی ترم یک کارشناسی بودم که از رقیه قنبرعلیزاده مدرس زبان عمومی دانشگاهمان شنیدم. چند ترم بعد برخی از اشعار سیلویا پلات را با ترجمه خودش به دوستم حامد رمضانی داد که در ویژه‌نامه ادبی نشریه دانشجویی‌ام «رویداد» منتشر کردیم. دو مجموعه از اشعار سیلویا پلات بعدها با ترجمه رقیه قنبرعلیزاده منتشر شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۸ ، ۱۳:۲۳
ویرگول ،،،

در سه روز گذشته شواهد متعددی برای سقوط هواپیمای اوکراینی توسط پدافند هوایی وجود داشت ولی چنین خطایی آنقدر احمقانه، غیرقابل باور و بهت‌آور بود که با انکار واقعیت به خود تلقین میکردم؛ فرضیه‌های دیگر درست است.

فضای همبستگی ملی و انسجام داخلی کم‌نظیری که بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی به وجود آمده بود به همین راحتی و به همین سرعت نه‌تنها نابود بلکه تبدیل به شکاف بیشتری شد: نخست با فاجعه مرگ و مصدومیت صدها تشییع‌کننده شهید قاسم سلیمانی در کرمان به دلیل سومدیریت و ناتوانی برگزارکنندگان مراسم (در آنجا هم سپاه نقش مهمی داشت) و بعد با ساقط کردن هواپیمای مسافربری در تهران توسط پدافند سپاه.

سه روز تمام سپاه می‌دانست چه کرده ولی با روش‌هایی احمقانه‌تر از شلیک اشتباه پدافندش سعی در پنهان‌کاری و تحریفواقعیت داشت. گویی از بدیهیات فناوری امروز جهان بی‌اطلاع هستند که فکر می‌کردند با اینهمه ماهواره‌های نظامی و جاسوسی که تمامی موشک‌ها را رصد می‌کنند می‌توانند واقعیت را انکار کنند.

سپاه در تمامی موارد پیشین که موشکی شلیک می‌شد نظیر پهباد آمریکایی، مقر داعش در سوریه، جلسه اپوزیسیون کرد در عراق، آزمایش‌های موشکی و در آخرین مورد پایگاه آمریکا در عراق بلافاصله در مقابل رسانه‌ها رژه و مانور تبلیغاتی می‌رفت و حتی برخی از اقداماتی که توسط ارتش انجام شده را به نام خود مصادره می‌کرد ولی اینبار بعد از سه روز سکوت محض و پنهان‌کاری در نهایت ستاد کل نیروهای مسلح را جلو فرستاد تا آنها این خطای نابخشودنی را اعلام کنند و مستقیما اسمی از سپاه نیاید.

در سه روز گذشته همزمان با زدن هواپیما انواع و اقسام فرماندهان پسا دهه شصت سپاه (توضیح در پست بعدی) در رسانه‌ها مشغول رجزخوانی، سواستفاده و مصادره نام نیک حاج قاسم بودند و با وجودی که می‌دانستند با هواپیما چه کرده‌اند اما با وقاحت تمام دم نمی‌زدند. آمریکا فقط جسم حاج قاسم را زد ولی این فرماندهان پسا دهه شصت (توضیح در پست بعدی) روح قاسم سلیمانی را زدند.

ایران در تمام ایام جنگ هشت ساله با عراق و با وجودی که دقت و توان سامانه‌های پدافندی و هوایی کشور به مراتب کمتر از الان بود هیچ‌گاه به اشتباه هواپیمای مسافربری را نزد، هرچند هواپیماها و بالگردهای خودی متعددی مورد اصابت قرار گرفتند ولی تفاوت هواپیمای مسافربری و جنگی آنقدر واضح و آشکار است (مخصوصا در جایی نزدیک فرودگاه امام خمینی) که ناشی‌ترین نظامی‌های پدافند هوایی هم باید آنرا بدانند.

بعد از سه روز مخفی‌کاری و بازی کردن با روح و روان یک ملت بیانیه‌های منتشرشده توسط ستاد کل و حتی رئیس‌جمهور مناسب نبودند. خطای انسانی را می‌شود پذیرفت ولی دروغ‌گویی، فریبکاری، پنهان‌کاری، حق به جانب بودن، توجیه کردن، کتمان حقیقت و ... را نمی‌شود بخشید.

این مورد را هم باید مصداقی از خودخواهی سازمانیِ آمیخه با جهل دانست که سعی در جعل واقعیت هم داشت. استعفا، اخراج و محاکمه علنی افراد ارشد دخیل در فاجعه کرمان و سقوط هواپیما حداقلی‌ترین تسکین برای یک ملت سوگوار و خشمگین است.

در سال‌های اخیر سپاه چنان از دستاوردهای موشکی خود سخن می‌گفت که گویی تمام هستی و وجودش بسته به آن است. روزگاری قدرت و بنیان سپاه بر حمایت و مقبولیت مردمی بود ولی امروزه فرماندهان دهه نودی (توضیح در پست بعدی) به قدرتِ سلاح و موشک پناه برده‌اند. موشکی که امروز مشخص شد همان مردمی را هدف گرفته که روزگاری منبع اصلی قدرت سپاه بودند. تضاد و لجاجت با مردم کشورت و جهان تا کجا؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۸ ، ۱۱:۰۵
ویرگول ،،،