[منتشر شده در سایتهای فرارو، تابناک و وبگردی]
تجمعاتی که برای یادبود مرحوم مرتضی پاشایی در شهرهای مختلف کشور به پا شد یکی دیگر از شگفتی های اجتماعی ایران بود. خواننده ای نه چندان مشهور به یکباره بهانه ای می شود برای گردهم آیی های مختلف در بسیاری از شهرهای ایران. هیچ کس انتظار چنین پدیدهای را نداشت، این پدیدة اجتماعی مسلما نشانه ای از پیچیدگی های شرایط جامعهة ایران و تغییرات شتابانی است که این جامعه در حال تجربهة آن است.
بعید است تمامی آنهایی که در همدان، آبادان، دزفول، شیراز، مشهد، قم، شیراز، گنبد، کرمانشاه، بوشهر، قزوین، اهواز، زنجان، یزد، سمنان، اصفهان، تبریز، بندرعباس، تهران، انزلی و ... به نام مرتضی پاشایی جمع شدند هواداران قبلی وی باشند. مرگ یک خوانندة جوان نه علت بلکه روزنه ای برای آشکار شدن یک تغییر مهم در جامعة ایران بود. تغییری که بیش از هر چیز شبکه های اجتماعی نوظهور علت آن هستند.



امروز خواندن «تاریخ ایران مدرن» از یرواند آبراهامیان را تمام کردم، کتابی ساده و روان که به بررسی تاریخ ایران از قاجار تا ریاست جمهوری احمدی نژاد پرداخته است. برخلاف انتظارام کتاب خیلی هم به دلم نچسبید! «ایران بین دو انقلابِ» آبراهامیان بنظرم بهتر ازین کتاب جدیدش بود. روانی و سادگی کتاب بر قوت تحلیلی و تئوریکش چربیده البته باید به آبراهامیان حق داد چون خودش هم در پیشگفتار کتاب، اثرش را در حکم مقدمه ای برای خوانندگان عادی جهت آشنایی با تاریخ ایران مدرن دانسته است.(ص13)