بوردیو نیز مانند گیدنز علاقهی اصلی نظری خود را میل به غلبه بر تقسیمبندیهای ذهنیتگرایی و عینیتگرایی، ساختارگرایی و فرهنگگرایی و تقلیلهای اجتماعی خرد و کلان عنوان میکند- بوردیو معتقد است که دوگانه انگاری رویکردهای ساختارمحور و عامل یا کنشمحور بیش از هر چیز دیگری باعث ایجاد شکاف میان جامعهشناسان شده است. هدف بوردیو غلبه بر دوگانهانگاری ساختار و عاملیت از طریق نوعی نظریهی ساختاری است.