این یادداشت ابتدا قرار بود تا نظری بر یادداشت تلویزیون و فقر سفر به دیگری باشد ولی همینطور که مینوشتم اینقدر طولانی شد که درنهایت نصیب ویرگول شد.
این یادداشت ابتدا قرار بود تا نظری بر یادداشت تلویزیون و فقر سفر به دیگری باشد ولی همینطور که مینوشتم اینقدر طولانی شد که درنهایت نصیب ویرگول شد.
توسعه ایران آرزویی است که سالهاست ایرانیان در سر می پرورانند، همزمان با ایران کشورهای دیگری هم قدم در راه توسعه یافتگی نهاده اند، بسیاری از این کشورها اکنون وضعیت مطلوب تری نسبت به ایران دارند و مدام فاصله خود را با ایران بیشتر می کنند، سوال مهمی که چرا کشورهایی که همزمان با ما و حتی پس از ما اندیشه توسعه را برای کشورشان مطرح کردند و برنامه هایی را پیش بینی کردند موفق بوده اند ولی ما توفیق چندانی نیافته ایم؟...
این یادداشت را هم برای رویداد نوشتم
چندی است که شیرهای دستشویی های برادران دانشکده انسانی توسط فرد یا افرادی بطورکامل خم و شکسته شده اند بگونه ای که مجموعه هشت تایی دستشویی ضلع شمالی دیگر قابل استفاده نیست و دربش قفل شده است و دستشویی ضلع جنوبی نیز تنها با یک دستشویی سالم به سرویس دهی می پردازد!
شاید تخریب دستشویی در جامعه ی ما امری طبیعی و روزمره محسوب شود ولی نگاهی غیرعادتی اینگونه خرابکاری در دستشویی را حاوی پیام ها و معانی هشداردهنده ای میداند که تامل درباره ی آنها می تواند نشانه هایی از چیزی بدست دهد که در زیر پوستین این دانشگاه و جامعه جریان دارد...
این یادداشت را به عنوان سرآغاز رویداد نوشتم
روزها نه دانشجو حال خوشی دارد، نه استاد و نه دانشگاه. فشارها و ناملایمات تحمیلی از بیرون دانشگاه در قالب تعلیق و اخراج دانشجویان و استادان در کنار سرخوردگی ها، یاس ها و خستگی های شخصی و فلسفی آنها و همچنین برنامه های کلان در حال اجرا برای تضعیف دانشگاه و بخصوص علوم انسانی و اجتماعی در دانشگاه ها به عنوان عقل نقاد و روشنگر جامعه باعث شده تا رخوت و رکود را در دانشگاه و دانشگاهیان بیش از هر زمان دیگری احساس کرد.
شب قدر سال گذشته بود که مشغول مطالعه کتاب «ماکس وبر و اسلام›› (نوشته برایان ترنر، ترجمه سعید وصالی، انتشارات مرکز،1382) بودم. بلافاصله بعد از خواندن کتاب در حالی که از حال و هوای شب قدر و این کتاب متاثر بودم یادداشت زیر را نوشتم.
چندی پیش به شب شعر طنزی رقته بودم، یکی از شاعران ابتدا شعری خواند و پس از پایان آن گفت شعر دیگری نیز آماده کرده بودم که یکی از شاعران پیش کسوت جمع گفت اگر آنرا نخوانم بهتر است حال می خواستم تا نظر حضار را هم بدانم که بخوانم یا نخوانم؟ حضار رای به خواندن دادن شاعر میانسال گفت این شعر را سال 67 سروده ام و چون بدون غرض است می خوانم...
سمینار دین و مدرنیته امسال با محوریت موضوع آسیب شناسی روشنفکری دینی برگزار شد، مخالفان و منتقدان روشنفکری دینی به نقد این جریان پرداختند، به گفته ی دبیر سمینار محمدرضا جلایی پور کسی از روشنفکران غیردینی دعوت برگزارکنندگان را برای حضور در این سمینار نپذیرفت، در نتیجه اکثر سخنرانان خود همان روشنفکران دینی بودند که بنا بود نقد و آسیب شناسی شوند و یا کسانی بودند که به این جریان تعلق خاطر دارند... هرچند همان ها هم از کاستی ها و آسیب های روشنفکری دینی گقتند ولی بنظرم بهتر بود بیشتر شنونده این سمینار بودند تا سخنرانانش.